داغ دیدیم ولی خاطرمان آسوده ست

داغ دیدیم؛ ولی خاطرِمان آسودَه ست
تنِ ما بیشتر از پیر شدن؛ فرسودَه ست

راهِ درمانِ دلِ خون شده دلجویی نیست
آب دادن به گُلِ خشک شده؛ بیهودَه ست

بَخت؛ یارِ تو شد وُ سوخت دلِ ما؛ اما
این پدرسوخته هم سفره ی ما هم بوده ست...!

سعید صاحب علم
دیدگاه ها (۶)

باز هم از تو نوشتم؛ بدنم می‌لرزدبُغض را می‌خورم اما دهنم می‌...

تو نوازش می کنی وُ من تماشا می کنمتو مرا می بوسی وُ من باز ح...

با منِ تنها غریبی، آشِنای دیگرانکاش من هم لحظه‌ای بودم به جا...

این کارِ خدا بوده که یکباره بیفتددر تُنگِ بلورِ شبِ من، مثلِ...

🌸حدیث کساء که بصورت شعر نوشته شده است.  تقدیم به شما محبان ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط