خیابونارو بالا و پایین میکردم ... رعتم توی پارک همینجوری
خیابونارو بالا و پایین میکردم ... رعتم توی پارک همینجوری قدم میزدم کع چشم خورد به یه پیر مردی که تنها روی نیمکت کنار پارک نشسته بود رفتم کنارش نشستم دیدم دارع اشک میریزه ...
- سلام پدر جان
+ سلام ( نگاهشو از عکس کشیده شد سمت صورتم ) توی قربونت بشم میدونی بابا چقدر منتظرت بود ... مامانت کع از درد دوریت الان رو تخت بیمارستانه منم که میبینی دیگه جونی نمونده برام چرا نیومدی یه سر به ما بزنی ؟؟
کپ کردم چی باید میگفتم ، اینجور که از حرفلش فهمیدم منو با بچش اشتبا گرفته بود سعی کردم برا دلشم کع شده نقش بچشو بازی کنم
- بخدا شرمنده روتونم بابا این چند وقت خیلی سرم شلوغ بود یکی از دوستامم بیمارستان بود دیه دست تنها بودم بخدا شرمندم
+ دشمنت شرمنده ، الان کارو بار چطوری
- شکر اوضاع خوب شده دیه تند تند بهتون سر میزنم
+ بیا بریم مادرتو ببین دلش برات لک زدع
- چشم
بلند شدیمو به سمت بیمارستان حرکت کردیم ،، من الان باید به اون مادر چی میگفتم خودم ۳ سال پیش مادرمو از دست داده بودم و بابامم کع خب ... بیخیالش ، ولی یعتی الان میتونم مادر داشته بلشم ، من چی به اون مادر چشم انتظار بگم که دلش نشکنه هان
+ زن بیا ببین بچه گلت برگشته پیشمون
- سلام مامان
× الهی مادر به قربونت بره کجا بودی فدات شم ( شروع کرد به گریه کردن) میدونی چقدر چشم انتظارت بودم
یه لحظه فک کروم مامان خودمه دلم براش تنگ شده بود
- مامان تورو خدا گریه نکن ، شرمنده روتم به خدا خیلی کار داشتم قول میدم دیه از کنارت جم نخورم ببخشید ( اشک از چشام سرازیر شد )
× مادر به قربونت بره گریه نکن فدات بشم همین که الان اومدی خیلی واسم خوبی قربونت برم
- مامانی خیلی خستم دلم شکسته نمیدونم دردمو به کی بگم که بفهمه
× الهی من برات بمیرم بیا بغلم
سرمو توی بغلش گرفتو شروع کرد به لالایی خوندن این لالایی رو مامانمم واسم میخوند
× لالا لالا لالا لالایی گل مادر بخواب لالا لالایی .........
نویسنده sa
- سلام پدر جان
+ سلام ( نگاهشو از عکس کشیده شد سمت صورتم ) توی قربونت بشم میدونی بابا چقدر منتظرت بود ... مامانت کع از درد دوریت الان رو تخت بیمارستانه منم که میبینی دیگه جونی نمونده برام چرا نیومدی یه سر به ما بزنی ؟؟
کپ کردم چی باید میگفتم ، اینجور که از حرفلش فهمیدم منو با بچش اشتبا گرفته بود سعی کردم برا دلشم کع شده نقش بچشو بازی کنم
- بخدا شرمنده روتونم بابا این چند وقت خیلی سرم شلوغ بود یکی از دوستامم بیمارستان بود دیه دست تنها بودم بخدا شرمندم
+ دشمنت شرمنده ، الان کارو بار چطوری
- شکر اوضاع خوب شده دیه تند تند بهتون سر میزنم
+ بیا بریم مادرتو ببین دلش برات لک زدع
- چشم
بلند شدیمو به سمت بیمارستان حرکت کردیم ،، من الان باید به اون مادر چی میگفتم خودم ۳ سال پیش مادرمو از دست داده بودم و بابامم کع خب ... بیخیالش ، ولی یعتی الان میتونم مادر داشته بلشم ، من چی به اون مادر چشم انتظار بگم که دلش نشکنه هان
+ زن بیا ببین بچه گلت برگشته پیشمون
- سلام مامان
× الهی مادر به قربونت بره کجا بودی فدات شم ( شروع کرد به گریه کردن) میدونی چقدر چشم انتظارت بودم
یه لحظه فک کروم مامان خودمه دلم براش تنگ شده بود
- مامان تورو خدا گریه نکن ، شرمنده روتم به خدا خیلی کار داشتم قول میدم دیه از کنارت جم نخورم ببخشید ( اشک از چشام سرازیر شد )
× مادر به قربونت بره گریه نکن فدات بشم همین که الان اومدی خیلی واسم خوبی قربونت برم
- مامانی خیلی خستم دلم شکسته نمیدونم دردمو به کی بگم که بفهمه
× الهی من برات بمیرم بیا بغلم
سرمو توی بغلش گرفتو شروع کرد به لالایی خوندن این لالایی رو مامانمم واسم میخوند
× لالا لالا لالا لالایی گل مادر بخواب لالا لالایی .........
نویسنده sa
۳.۸k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.