ارسلان : دیانا رو رسوندم آرایشگاه و خودمم یه کیک و شیر کا
ارسلان : دیانا رو رسوندم آرایشگاه و خودمم یه کیک و شیر کاکائو خوردم رفتم آرایشگاه
___________________________
دیانا: ساعت ۵ عصر بود و منم آماده بودم و لباسم پوشیده بودم با یه شال سفید قرار بود اول بریم محضر برا عقد و بعدش بریم برای عکاسی و عروسی ... ارسلان اومد دنبالم از همیشه جذاب تر شده بود ..
ارسلان: رسیدیم به محضر... همه بودن مامانم هم بود
عاقد : سرکار خانم دیانا رحیمی بنده وکیل هستم که شما رو به عقد داعم آقا ارسلان کاشی در بياورم وکیلم ؟
الهه : عروس رفته گلاب بباره
دیا: بعد از سه بار بله رو دادم و سوار ماشین شدیم و رفتیم تو یه باغ بود عکاس دو نفر بودن دو تا از دوستای ارسلان بودن اول با لباس عقد و بعدشم با لباس عروسی عکس گرفتم و کلی فیلم
ارسلان: به سمت تالار حرکت کردیم دیانا خیلی خسته بود آروم دستشو گرفتم
دیانا: ارسلان
ارسلان : جانم
دیانا: از عسل بدم میاد
ارسلان: الهی قربونت برم منم ازش متنفرم
دیانا: رسیدیم تالار .. همه بودن ... بعد از چند مین برای کادو ها اومدن عسل از دور داد به ارسلان و رف و ارسلان هم لبخند زد
___________________________
دیانا: ساعت ۵ عصر بود و منم آماده بودم و لباسم پوشیده بودم با یه شال سفید قرار بود اول بریم محضر برا عقد و بعدش بریم برای عکاسی و عروسی ... ارسلان اومد دنبالم از همیشه جذاب تر شده بود ..
ارسلان: رسیدیم به محضر... همه بودن مامانم هم بود
عاقد : سرکار خانم دیانا رحیمی بنده وکیل هستم که شما رو به عقد داعم آقا ارسلان کاشی در بياورم وکیلم ؟
الهه : عروس رفته گلاب بباره
دیا: بعد از سه بار بله رو دادم و سوار ماشین شدیم و رفتیم تو یه باغ بود عکاس دو نفر بودن دو تا از دوستای ارسلان بودن اول با لباس عقد و بعدشم با لباس عروسی عکس گرفتم و کلی فیلم
ارسلان: به سمت تالار حرکت کردیم دیانا خیلی خسته بود آروم دستشو گرفتم
دیانا: ارسلان
ارسلان : جانم
دیانا: از عسل بدم میاد
ارسلان: الهی قربونت برم منم ازش متنفرم
دیانا: رسیدیم تالار .. همه بودن ... بعد از چند مین برای کادو ها اومدن عسل از دور داد به ارسلان و رف و ارسلان هم لبخند زد
۱۳.۰k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.