Life for love
Life for love
پارت 39
اسلاید ۲ اقای جو کریل
انا: چ.چی؟؟ دختر و پسر ولی اقای جئون یک بچه داشتن!! چطور ممکنه حتما اشتباه می کنید سان هی هیچ وقت چیزی درمورد خواهرش به ما نگفته بود
@ وقتی از اون عمارت اومدم بیرون سان هی رو دیدم که گوشه ای پرت شده و بی هوشه کلی خون ازش رفته بود سرش اسیب دیده بود با خودم بردمش پیش امبولانسی که تو حیات عمارت همراه با ماشین های پلیس و اتش نشانی اومده بودن با خودشون بردنش بیمارستان منم برای اطمینان از وضع سلامتش رفتم وقتی به هوش اومد هیچ کس رو نمی شناخت حتی منو اونوقت بود که فهمیدم بخاطر ضربه ایی که به سرش خورده فراموشی گرفته من چندین ماه دنبال دختر بزرگ اقای جئون گشتم ولی پیداش نکردم انگار اب شده بود رفته بود زیر زمین حتی اثری هم از جسدش نبود که ثابت کنه مرده شاید هنوز زنده اس و تون بیرون داره دنبال خانواده اش میگرده
انا: سان هی اینو میدونه؟؟
@ اون حتی اسم خودشم نمی دونست کم کم با شروع درمانش ی سری خاطره یادش امد ولی نه کاملا خیلی چیزا هست که یادش نمی یاد مطمئن نیستم از اون اتفاق شانزده سال میگذره
انا: که اینطور!!! ولی معلوم نشد که چرا عمارت اتیش گرفت؟؟؟
@ گفتن که بخاطر نشت گاز توی زیر زمین بوده ولی من ی چیز دیگه فکر می کنم
انا: یعنی چی؟؟
@ به نظرم توطئه بوده!!
انا: خدای من یعنی به قتل رسیدن؟؟
@درسته ، جو رو پیدا کنید اون میدونه خیلی چیزارو که ما نمی دونیم
انا: جو ؟؟؟
@ جو کریل کر و لاله گفتم که اون زمان اون راننده اقای جئون بوده
انا: اها متوجه شدم
@ خب حالا نوبت توعه که حرف بزنی
انا: ام من ....
@ نترس قرار نیست بکشمت البته اگه حقیقت رو بگی سالم بدون هیچ اسیبی از اینجا میری و کاملا توسط افراد من محافظت میشی ولی به شرطی که اسمی از من جایی نبری وگرنه عواقب بدی برات داره
انا: باشه قبول ولی ی چند تا سوال دیگه هم دارم که جواب اونارو هم می خوام !!
@ بگو هرچی می خوای بپرس منم تا جایی که یادم باشه و می دونم جواب میدم!!
پارت 39
اسلاید ۲ اقای جو کریل
انا: چ.چی؟؟ دختر و پسر ولی اقای جئون یک بچه داشتن!! چطور ممکنه حتما اشتباه می کنید سان هی هیچ وقت چیزی درمورد خواهرش به ما نگفته بود
@ وقتی از اون عمارت اومدم بیرون سان هی رو دیدم که گوشه ای پرت شده و بی هوشه کلی خون ازش رفته بود سرش اسیب دیده بود با خودم بردمش پیش امبولانسی که تو حیات عمارت همراه با ماشین های پلیس و اتش نشانی اومده بودن با خودشون بردنش بیمارستان منم برای اطمینان از وضع سلامتش رفتم وقتی به هوش اومد هیچ کس رو نمی شناخت حتی منو اونوقت بود که فهمیدم بخاطر ضربه ایی که به سرش خورده فراموشی گرفته من چندین ماه دنبال دختر بزرگ اقای جئون گشتم ولی پیداش نکردم انگار اب شده بود رفته بود زیر زمین حتی اثری هم از جسدش نبود که ثابت کنه مرده شاید هنوز زنده اس و تون بیرون داره دنبال خانواده اش میگرده
انا: سان هی اینو میدونه؟؟
@ اون حتی اسم خودشم نمی دونست کم کم با شروع درمانش ی سری خاطره یادش امد ولی نه کاملا خیلی چیزا هست که یادش نمی یاد مطمئن نیستم از اون اتفاق شانزده سال میگذره
انا: که اینطور!!! ولی معلوم نشد که چرا عمارت اتیش گرفت؟؟؟
@ گفتن که بخاطر نشت گاز توی زیر زمین بوده ولی من ی چیز دیگه فکر می کنم
انا: یعنی چی؟؟
@ به نظرم توطئه بوده!!
انا: خدای من یعنی به قتل رسیدن؟؟
@درسته ، جو رو پیدا کنید اون میدونه خیلی چیزارو که ما نمی دونیم
انا: جو ؟؟؟
@ جو کریل کر و لاله گفتم که اون زمان اون راننده اقای جئون بوده
انا: اها متوجه شدم
@ خب حالا نوبت توعه که حرف بزنی
انا: ام من ....
@ نترس قرار نیست بکشمت البته اگه حقیقت رو بگی سالم بدون هیچ اسیبی از اینجا میری و کاملا توسط افراد من محافظت میشی ولی به شرطی که اسمی از من جایی نبری وگرنه عواقب بدی برات داره
انا: باشه قبول ولی ی چند تا سوال دیگه هم دارم که جواب اونارو هم می خوام !!
@ بگو هرچی می خوای بپرس منم تا جایی که یادم باشه و می دونم جواب میدم!!
۶.۰k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.