گاهی فکر میکنم

گاهی فکر میکنم،
تمام شبهای با من بودنش،
به یک لحظه از تنهایے و غروب جمعه روی این تخت لعنتی نمی‌ارزد...

این روزها،
مرگ هم با من سر جنگ دارد،
انگار فهمیده که این زنده مانی،
خود اعمال شاقه قبل از جان دادن من است...
دیدگاه ها (۱)

بستگی داره..زیاد شنیدیم باید همیشہ مثل آس بود و...حالا هی می...

چیزهایی از زندگی فهمیدم که تو هیچوقت نمیفهمیتاوان دادم اما ف...

کسے کہ میرود و دم از عشق میزند،در واقع از افراد 😞 هست کہ ا...

گفتم ازت نمی گذرمگفتم بمونه واسه روز حساب...اما نمیدونم چرا ...

⁨⁨⁨حقیقت تلخ یک شبِ فراموش‌شدهمن خسته‌تر از آن بودم که حتی ب...

~حقیقت پنهان~

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط