پارت2
پارت2
ا/ت:قبوله فقط دیگه به من نگو مامی فهمیدی الیس چان...
الیس:دنبالم بیا... اینجا رو نگاه حمومه تو میری توی وان پر آب بعد...
ا/ت:میخوای چیکار کنی توی وان نکنه...
الیس:نه نه معلومه که نه تباهه منحرف...تو میری توی وان بعد داخل آب رنگ مصنوعی میریزیم مثل خون...بعد دستت رو گیریم میکنیم...
ا/ت: که چی شه؟
الیس: من زنگ میزنم به موری میگم اگه دوستت داشته باشه سریع میاد و بعد گریه میکنه و اعتراف و... بعد تو برای من کیک میپزی
ا/ت:چرا یه زیر دستی مثه من باید برا موری سان امنیت داشته باشه ولی باشه امتحانش ضرری ندارد
مو به مو نقش الیس رو انجام داد...
الیس در حال زنگ زد به موری:(ادای نگرانی و نفس نفس)وای وای بیا...ب...بیا خونه ا/ت خود...کشی کرده داره از دست میره
موری:چ...چی؟
که الیس با گریه مصنوعی تلفن رو قطع میکنه
میزنید قدش و منتظر میمونید
۱۰ دقیقه بعد با صدای باز شدن در با لباس سفید کوتاه نازکی که تنت بود (اسلاید2)سریع وارد وان شدی و با ورود موری به حموم نفست رو حبس کردی تا فکر کنه تموم کردی...
موری سان کنارت زانو زد و کشیدت بیرون و محکم بغلت کرد مثل ابر بهاری گریه میکرده تند تند گردن و صورت و دستت رو میبوسید و التماس میکرد
موری:پرنسس لطفاً لطفاً...من...من هنوز نتوانستم بهت بگم چقدر عاشقتم...من...
که گریه جلوی حرف زدنش رو گرفت
سرش رو روی سینت گذاشت و داشت گریه میکرد که
موری:صبر کن ببینم تو که هم نبض داری هم تنفست مرتبه هم...الیسسسسسس چاننننن
چشمات رو باز کردی و با خنده محکم موری رو بغل کردی
ا/ت:منم دوستت دارم
موری سان از روی لباس نازک خیست که کامل به بدنت چسبیده بود نوازشت کرد و لبش رو روی لبات گزاشت و عمیق بوسید...
و کلیک📸
الیس: چه عکس قشنگی میخوام به عمو فکوزاوا نشونش بدم(اسلاید3_4)
افسانه ها میگن موری هنوز داره دنبال الیس میکنه عکس رو بگیر و تو داری میخندی...
پایان
ا/ت:قبوله فقط دیگه به من نگو مامی فهمیدی الیس چان...
الیس:دنبالم بیا... اینجا رو نگاه حمومه تو میری توی وان پر آب بعد...
ا/ت:میخوای چیکار کنی توی وان نکنه...
الیس:نه نه معلومه که نه تباهه منحرف...تو میری توی وان بعد داخل آب رنگ مصنوعی میریزیم مثل خون...بعد دستت رو گیریم میکنیم...
ا/ت: که چی شه؟
الیس: من زنگ میزنم به موری میگم اگه دوستت داشته باشه سریع میاد و بعد گریه میکنه و اعتراف و... بعد تو برای من کیک میپزی
ا/ت:چرا یه زیر دستی مثه من باید برا موری سان امنیت داشته باشه ولی باشه امتحانش ضرری ندارد
مو به مو نقش الیس رو انجام داد...
الیس در حال زنگ زد به موری:(ادای نگرانی و نفس نفس)وای وای بیا...ب...بیا خونه ا/ت خود...کشی کرده داره از دست میره
موری:چ...چی؟
که الیس با گریه مصنوعی تلفن رو قطع میکنه
میزنید قدش و منتظر میمونید
۱۰ دقیقه بعد با صدای باز شدن در با لباس سفید کوتاه نازکی که تنت بود (اسلاید2)سریع وارد وان شدی و با ورود موری به حموم نفست رو حبس کردی تا فکر کنه تموم کردی...
موری سان کنارت زانو زد و کشیدت بیرون و محکم بغلت کرد مثل ابر بهاری گریه میکرده تند تند گردن و صورت و دستت رو میبوسید و التماس میکرد
موری:پرنسس لطفاً لطفاً...من...من هنوز نتوانستم بهت بگم چقدر عاشقتم...من...
که گریه جلوی حرف زدنش رو گرفت
سرش رو روی سینت گذاشت و داشت گریه میکرد که
موری:صبر کن ببینم تو که هم نبض داری هم تنفست مرتبه هم...الیسسسسسس چاننننن
چشمات رو باز کردی و با خنده محکم موری رو بغل کردی
ا/ت:منم دوستت دارم
موری سان از روی لباس نازک خیست که کامل به بدنت چسبیده بود نوازشت کرد و لبش رو روی لبات گزاشت و عمیق بوسید...
و کلیک📸
الیس: چه عکس قشنگی میخوام به عمو فکوزاوا نشونش بدم(اسلاید3_4)
افسانه ها میگن موری هنوز داره دنبال الیس میکنه عکس رو بگیر و تو داری میخندی...
پایان
۴.۸k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.