از وقتی تصمیم گرفتم یه کتابخونهی دیگه رو انتخاب کنم برای

از وقتی تصمیم گرفتم یه کتابخونه‌ی دیگه رو انتخاب کنم برای درس‌خوندن؛ گرفتار یک مسئله بزرگ و اساسی شدم! مسئله "دستشویی"🙈
این کتابخونه از همه نظر مناسب من بود
هم نزدیک خونه‌مون بود و هم خلوت و ساکت با فضا و طراحی قشنگ. تنها مشکلم باهاش، صداهای توی سرویس بهداشتی‌شون بود. داخل راهرو دسشوییش که میشدی چیزی نبود...همه جا ساکت
همینکه در یکی از سرویس‌ها رو وا میکردی وااااییییی🙈🙈🙈🙈نگم براتون
یه صدای جیغ مانند که رفته رفته هی زیادتر و بم‌تر و بدتر میشد
صدای دستگاه‌های پمپ آب و فن تهویه هوا😭😂هر دو باهم! (سیستم روشن و خاموش شدن‌شون با باز کردن در و زدن کلید چراغ بود)
تو خونه همه میدونن من چقدر از صداهای اینجوری میترسم
از صدای روشن شدن دستگاهای بزرگ...
روز دوم تصمیم گرفتم هدفون بذارم تو گوشم و صدای اهنگِ شادی رو تا ته بلند کردم ولی اصلا راه‌حل خوبی نبود چون صدای دستگاها میومد همچنان ولی گنگ‌تر و ترسناکتر و این هم داشت عررر میزد تو گوشم.
دیگه هدفون نبردم
اینبار بی هدفون رفتم
درست نیم ساعت وایساده بودم به در نگاه میکردم
هی منصرف میشدم برمی‌گشتم دوباره
باخودم میگفتم خاک بر سرت کنن
آخه تو که میدونی صدای چیه چرا باز می‌ترسی!
ولی دست خودم نبود
یعنی میلرزیدم هااا.
دستم رفت رو دستگیره
آروم زدم پایین
در باز شد
ولی صدایی نیومد
در و محکم هول دادم خورد به دیوار
بدووو اومدم عقب گفتم الان شروع میشه
ولی باز صدایی نیومد
با استیصال رفتم جلو
باز وایسادم نگاه کردم
برم! نرم!
رفتم
یه پامو گذاشتم تو دیدم نه هیچ خبری نیست!
کلا رفتم تو
شالمو گرفته بودم تو دوتا دستم و محکم زیر چونه‌م فشارش میدادم
نه انگار امن و امان بود
با لرز و دلهره در و پشت سرم بستم
بستن من همانا و صدای جیییییغ فن همانااااا
ای خدا چنان جیغی زدم که خوده فنه گرخید😂😂😂🙈
یکی داشت تند تند میزد به در
خانم خانم
باز کن درو چیشد
درو باز کردم محکم پریدم تو بغلش😭😂
دندونام بهم میخوردن و ....


پ.ن:
واقعا میترسیدم.
ولی خب مثل چیزای دیگه، از پس این هم براومدم
و توی یه ماه دیگه برام عادی شد.
تازه این ماجرای اخیر بود. خیلی وقتا تو رستوان و مهمونیا و جاهای دیگه که از این صداها بود(منظورم صداهای بلندی هست که قبلا نشنیدم)، من این مشکلو داشتم و کسی درکم نمی‌کرد.
گفتنِ همچین ترسی برای خیلیا خنده داره و مردم درکی از این حسیات ندارند ولی من اینجا مطرحش کردم تا بگم تنها کسیکه میتونه بهتون در غلبه بر فوبیاهاتون کمک کنه، خودتونید.
من حتی تا چند سال پیش دچار وسواس فکری عملی و میسوفونیا هم بودم؛ کلی مطلب خوندم جستجو کردم و خواستم که خوب بشم و شدم.

پ.ن تر: ببخشید بازم طولانی شد😂🙈
حالا شما بگید از ترس‌هاتون تا آگاه بشیم.🙏🏿
دیدگاه ها (۲۷۳)

راستش همیشه به دوران پیری فکر میکنم.بزرگترین ترسم اینه پیر ش...

گربه‌مو دائما مواظبشمهی قربون صدقه‌ش میرم نازش میکنمباهاش با...

...💔[ https://wisgoon.com/pin/40419372/ ][ https://wisgoon....

دنیا پر از نرسیدن های ترسناکه...‌آدمی طول می‌کشد تا با چهره‌...

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲' 𝘀𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻:𝟮𝗣𝗮𝗿𝘁:𝟵ویوی جونگ کوک:کل تمرکزم روی پ...

یونا :صبح از خواب پاشدم درو برم نگاه کردم کوک کنارم خوابیده...

پارت ۱۰آلیا. خب عکس ها آماده شددینا. اوکی بده به من اوم خیلی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط