پارت اخر

فردا
ات:بریم بیرون؟
کوک:الان؟
ات:اره تو این چند وقت عقده ای شده بودم باهم نمیتونستیم بریم بیرون
کوک:راس میگی(ذوق)
ات:چند وقته به مامان بابام زنگ نزدم
کوک:بیا الان باهاشون صحبت کنیم
ات زنگ میزنه
ات:(تماس تصویری)سلاممم مامان سلاممم بابا
م.ا:سلام دخترگلم
ب.ا:سلام دختر میلیاردی ویو خورده ام
ات:چی؟
ب.ا:ویدیوت ۳ میلیارد ویو خورده
ات:گلبرگاممممم
م.ا:داماد جذابمون کو؟
کوک:سلامم(باخجالت)
م.ا:سلام عزیزم
ب.ا:چقد باحیاس
ات:خب دیگه ما بریم خرید
م.ا:برا چی؟
ات:برا عروسییییی
کوک:(خجالت و ذوق)
م.ا:مبارکه مامان جون
ات:بای بای
ویو خانواده ات
م.ا:ولی مث اینکه شوخی شوخی رفت باهموما ازدواج کردها!!!!!
ب.ا:اره بچه حرف گوش کنی شده
م.ا:این عشق چیه واقعا انقد عجیبه
بردار ات:اما اونجا هم که رفته دست از سر اسکل بودن ورنمیداره با لباسای ساحلی رفته رو استیج
م.ا:راستی دیدین براش هشتک زدن؟
#زن کوک-از-خودمونه-ارمیه
ب.ا:بچه بلا
ویو کوک و ات
)توفن سایت ات و کوک بغل هم نشستن که تهیونگ داره با یکی صحبت میکنه(
تهیونگ:(غرق شده)
کوک:الو داداش خوبی؟
که دختره غش میکنه و میافته که تهیونگ میگیرتش و میدوئه بیرون
ات و کوک غش غش میخندن
کوک:چقد شبیه بود
ات:اره یادش بخیر
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه😉
دیدگاه ها (۵)

بچه ها بعد از صد سال فکر کردن یه فیک خیلی خفن نوشتم که دربار...

اسم فیک:عشق مافیایی معرفی👇🏻 (اسلاید اول)ات:دختری شیطون و کل...

پارت(۳۱)

پارت( ۳۰)

پارت ۱۲ویو جنگکوک: ات رو گذاشتم خونه ی مامان باباش خودمم رفت...

پارت۱۱(فردا صبح) ات: جنگکوک، جنگکوک، بیدار شو جنگکوک: ای باب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط