پارت سه
«پایان فلش بک»
ا.ت : من رو به یک اتاق برندن و
# تو باید با ولیعهد این سرزمین ازدواج کنی
+ من همچین کاری نمی کنم
# یادت رفته مادرت پیش ماست
و بعد رفت
اون شب ا.ت تا صبح گریه کرد
امروز مراسم عروسی بود
هردو ناراحت بودند اما از هر دو طرف تهدید شده بودن
ا.ت با مادرش و یونگی هم با خواهرش تنها کسش
وارد سالن شدن همه دست زدن
هیچکس نمی دونست پشت چهره خندون اونا یه کوه غم قایم شده
عاقد خطبه رو خوند و نوبت به مارک کردن رسید ( من تو یه فیلم دیدم )
یونگی در گوش ا.ت گفت
_ فک نکن ازت خوشم میاد فقط نخواستم امروز رو کوفتت کنم
+ میدونم.....ممنون
یونگی شروع کرد به مارک کردن
عصاره اون ها قاطی شد
عصاره انبه یونگی و عصاره وانیل ا.ت حالا هر کدوم زخمی بشن دردش رو هردو احساس می کنن
شب شد
همه رفتن اتاق خودشون
به خاطر پدراشون ا.ت و یونگی مجبور بودن پیش هم بخوابن
+ خوب من رو کاناپه می خوابم تو رو تخت
_ هر طور راحتی
+ شب بخیر
_ هومم
ا.ت رو کاناپه خوابید انقد خسته بود که سریع خوابش برد
یونگی ویو#
ا.ت خوابیده بود ، چقد تو خواب کیوت بود
عصارش وانیل بود خیلی خوشبو بود
رفتم و براید استایل بلندش کردم و گذاشتمش رو تخت خودمم اون ور تر خوابیدم
صب
ا.ت ویو#
با نوری که به چشمام میخورد بازشون کردم دیدم تو بغل یکی هست
جیغ زدم و با لگد پرتش کردم پایین
_ اخ اخ اخ چتهههه
+ وای ببخشید ببخشید ببخشید
_ خوب بابا
ا.ت : من رو به یک اتاق برندن و
# تو باید با ولیعهد این سرزمین ازدواج کنی
+ من همچین کاری نمی کنم
# یادت رفته مادرت پیش ماست
و بعد رفت
اون شب ا.ت تا صبح گریه کرد
امروز مراسم عروسی بود
هردو ناراحت بودند اما از هر دو طرف تهدید شده بودن
ا.ت با مادرش و یونگی هم با خواهرش تنها کسش
وارد سالن شدن همه دست زدن
هیچکس نمی دونست پشت چهره خندون اونا یه کوه غم قایم شده
عاقد خطبه رو خوند و نوبت به مارک کردن رسید ( من تو یه فیلم دیدم )
یونگی در گوش ا.ت گفت
_ فک نکن ازت خوشم میاد فقط نخواستم امروز رو کوفتت کنم
+ میدونم.....ممنون
یونگی شروع کرد به مارک کردن
عصاره اون ها قاطی شد
عصاره انبه یونگی و عصاره وانیل ا.ت حالا هر کدوم زخمی بشن دردش رو هردو احساس می کنن
شب شد
همه رفتن اتاق خودشون
به خاطر پدراشون ا.ت و یونگی مجبور بودن پیش هم بخوابن
+ خوب من رو کاناپه می خوابم تو رو تخت
_ هر طور راحتی
+ شب بخیر
_ هومم
ا.ت رو کاناپه خوابید انقد خسته بود که سریع خوابش برد
یونگی ویو#
ا.ت خوابیده بود ، چقد تو خواب کیوت بود
عصارش وانیل بود خیلی خوشبو بود
رفتم و براید استایل بلندش کردم و گذاشتمش رو تخت خودمم اون ور تر خوابیدم
صب
ا.ت ویو#
با نوری که به چشمام میخورد بازشون کردم دیدم تو بغل یکی هست
جیغ زدم و با لگد پرتش کردم پایین
_ اخ اخ اخ چتهههه
+ وای ببخشید ببخشید ببخشید
_ خوب بابا
- ۵.۷k
- ۰۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط