صبح توی ایستگاه
صبح توی ایستگاه
منتظر تاکسی بودم
یه پژو جلوم ایستاد شیشه رو کشید پایین
سنش از بابام بیشتر نباشه کمترم نبود
گفت بیا بالا
محل نزاشتم
فک کرد دارم کلاس میزارم
گفت هرچقدر بخوای بت میدم
پا شدم رفتم جای دیگه نشستم تا رفت.
یه پراید اومد پسر جوونی بود
خیلی محترمانه گفت ببخشید خانم
اینقدر محترمانه که فک کردم ادرسی چیزی میخواد
خم شدم گفتم بفرمایید
گفت چند؟؟؟ شوکه شدم گفتم چی چند؟؟؟
جواب داد جا خوردم
اومدم عقب رفتم جای دیگه نشستم داشتم رد میشدم شنیدم
دوتا مرد ایستاده بودن یکیشون به من اشاره کرد و به اون یکی میگفت سن فاحشگی چقدر کم شده.
من منتظر تاکسی نبودم مگه؟؟ :)))
منتظر تاکسی بودم
یه پژو جلوم ایستاد شیشه رو کشید پایین
سنش از بابام بیشتر نباشه کمترم نبود
گفت بیا بالا
محل نزاشتم
فک کرد دارم کلاس میزارم
گفت هرچقدر بخوای بت میدم
پا شدم رفتم جای دیگه نشستم تا رفت.
یه پراید اومد پسر جوونی بود
خیلی محترمانه گفت ببخشید خانم
اینقدر محترمانه که فک کردم ادرسی چیزی میخواد
خم شدم گفتم بفرمایید
گفت چند؟؟؟ شوکه شدم گفتم چی چند؟؟؟
جواب داد جا خوردم
اومدم عقب رفتم جای دیگه نشستم داشتم رد میشدم شنیدم
دوتا مرد ایستاده بودن یکیشون به من اشاره کرد و به اون یکی میگفت سن فاحشگی چقدر کم شده.
من منتظر تاکسی نبودم مگه؟؟ :)))
۵.۶k
۰۷ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.