می پنداشتم که تنهایی،
میپنداشتم که تنهایی،
دیگر دست از جان من نخواهد کشید؛
و خستگی،
دیگر روح مرا ترک نخواهد گفت.
تو طلوع کردی
و عشق باز آمد،
شعر شکوفه کرد
و کبوتر شادی بال زنان بازگشت؛
تنهایی و خستگی بر خاک ریخت.
با توام،
و آینههای خالی
از تصویرهای مهر و امید سرشار میشوند…
#احمد_شاملو
دیگر دست از جان من نخواهد کشید؛
و خستگی،
دیگر روح مرا ترک نخواهد گفت.
تو طلوع کردی
و عشق باز آمد،
شعر شکوفه کرد
و کبوتر شادی بال زنان بازگشت؛
تنهایی و خستگی بر خاک ریخت.
با توام،
و آینههای خالی
از تصویرهای مهر و امید سرشار میشوند…
#احمد_شاملو
۹.۷k
۲۰ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.