ستاره ی درخشان من

پارت سوم

ا/ت: وارد خونه شدم و لباسامو در اوردم و یه دوش 15 دقیقه ای گرفتم. برای خودم نودل درست کردم و خوردم .
رفتم وسایلامو جمع کردم تقریبا ساعت 8 شب بود پ اصلا متوجه ی گذر زمان نشدم . رفتم بخوابم که صبح زودتر از خواب پاشم.

پرش زمان به ساعت 7 صبح

ا/ت: 7 صبح بیدار شدم و صبحونه خوردم و وسایلامو جمع کردم و به مدرسه رفتم.

استاد : امیدوارم همه به خوبی برنامه ریزی کرده باشن تا اردو به همه خوش بگذره . ما قراره به جنگل بریم و الان هم اوتوبوس اومده بهتره سوار شیم

پرش زمان به 40 دقیقه بعد.

ا/ت: همه وسایلاشونو پهن کردن و پیش استاد نشستن
استاد : الان که ما 8 نفریم میخوام شمارو به 4 گروه 2 نفره تقسیم کنم.
لیا : ( در گوشه ا/ت ) کاشکی من با شوگا هم گروهی بشم.
ا/ت: استاد تعیین میکنه
لیا: میدونم ولی کاشکی من باهاش یک گروه بشم.
استاد : لیا و جسیکا باهم. ا/ت و شوگا باهم. دینا و یون جون باهم. در اخر جی هون و دونگ هیون باهم

لیا : من میخواستم با شوگا باشم. ولی تو شانس اوردی.
ا/ت : اره.
لیا : میشه یه درخواستی کنم.....
شرایط
لایک :10

لطفا انجام شه
دیدگاه ها (۰)

ستاره ی درخشان من

سناریو bts

تک پارتی جیمین

سناریو bts

پارت ۶ فیک مرز خون و عشق

love Between the Tides³⁸یک هفته بعد تهیونگرفتم کلاس تهیونگ:س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط