فرشته کوچولو من

فرشته کوچولو من
پارت ۵۲
[ویو هارین]
به خوبی این بغل و این بو می شناختم
دستایی که دورم حلقه بود....نفسی که داشت به موهام می خورد
تمام اینا عنصر های آرامش بخشی بود
در ثانیه پاهام دور کمرش حلقه کرد
برای اینکه نیافتم دستام به دور گردنش حلقه کردم و محکم
خودم چسبوندم بهش...یکی از دستاش از روی پام در آورد
و گذاشته روی کمرم و محکم چسبوندم به خودش با عصبانیت به
چشمام زل زده بود
و در ثانیه تو همون حالت چسبوندم به دیوار و وحشیانه می بوسیدم
وا چشه ؟
شروع کرد بوسیدن اجزای صورتم... ولی آرومتر
سرش سمت گودی گردنم برد و آروم نفس داغش روی گردنم پیاده کرد
و بوسه ای روی گردنم گذاشت
استرس گرفتم و با صدایی کاملآ آروم گفتم
هارین: چیزی شده
با نگاهی سرد و بی روح و لحنی خشک گفت
جونگ کوک: داشتی چه غلطی می کردی
هارین: از فضای بسته بدم میاد...برای همین رفتم بالکن و یکم هوا خوردم
با داد گفت
نفس نفس می زد انگار دویده بود
جونگ کوک: مگه کسی اینجوری هوا می خوره ؟ چرا سر پا روی نرده بودی ؟
با عصبانیت گفتم
هارین: از فضای بسته می ترسم...از تنهایی می ترسم...تحمل همچین فضایی نداشتم... فقط یکم خواستم حس فضای باز حس کنم....
یکم آروم تر شد ...و لحنش خیلی آروم کرد
جونگ کوک: هارین....
خواست چیزی بگه ولی مکث کرد و گذاشتم پایین
اومد جلو و محکم بغلم کرد...سرش داخل موهام برد
نمی دونم چرا ولی بغلش کردم... تعجب داخل قیافش می دیدم
چیزی نمی گفت فقط تو بغلش بیشتر می فشردم
هارین: جونگ کوک....خوبی چرا اینقدر عصبی
از بغلش بیرونم آورد
جونگ کوک: چرا نباید باشم....فکر کردم می خوای بپری
خندم گرفت بود
دیدگاه ها (۲۰)

فرشته کوچولو من پارت ۵۳[ویو هارین]خندم گرفته بود من خودکشی ؟...

فرشته کوچولو من پارت ۵۴ [ویو هارین]دیگه از این حرفش خوب می د...

black flower(p,223)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط