فرشته کوچولو من
فرشته کوچولو من
پارت ۵۴
[ویو هارین]
دیگه از این حرفش خوب می دونستم چی می خواد
و مطمئن بودم که دست بردار نیست
رفت روی کاناپه تکی اتاق نشست و با همون حالت نگام کرد
با قدم آروم به سمتش رفتم و روی پاهاش نشستم....
خودم نزدیک لباش کردم و شروع به بوسیدنش کردم... ولی این دفعه خیلی
عمیق می بوسیدمش......دستام دور گردنش آویزون کردم و همزمان می
بوسیدمش.....دلم نمی خواست این بوسه قطع کنم
پس با اشتیاق به بوسه ادامه دادم
دستش روی کمرم بود......و آروم نوازش می کرد
دیگه نفسی برام نموند ازش جدا شدم و به صورتش نگاه کردم
خجالت کشیدم.... خیلی حالت مست نگام می کرد
خم شدم روی صورتش و ایندفعه اجزای صورتش بوسیدم...چشماش....گونش...کنار گوشش..و چونه اش و دوباره بوسه ای
کوچیک روی لبش گذاشتم
لبم سمت گونش بردم و گاز گرفتم.... اخمی ریزی کرد جای گاز که گرفتم
بوسیدم.....یکم به صورتش دقت کردم جای رژم کل صورتش بود
با خنده آروم ولی پر معنایی گفت
جونگ کوک: هوم عالی هستی...ادامه بده
دستاش زیر کاپشنی که تنم بود برده بود و نوازشم می کرد
ایندفعه به سمت گردنش رفتم و خیلی لطیف و گهگاهی محکم می بوسیدم
آروم روی چونش بوسیدم....و در آخر بوسه ای روی گردنش گذاشتم
جونگ کوک: بخاطر همین کارات که دوست دارم ...خوب می دونی چی می خوام آروم و لطیف درخواستی داشته باشی میگی.... باهوش و زرنگ....عاشق.. زرنگ بودنت هستم.....خوب می دونم داخل این بوسه اجباری برات نبود...چون خودت خواستی انجامش دادی... روانی رفتارتم
از حرفاش خجالت کشیدم
درسته من خودم برای بوسیدنش اشتیاق داشتم... حتی برای بوی تنش دل تنگ بودم
هارین: هوم..... درسته از بوسیدنت و تا غرق کردن خودم داخل بغلت اجباری نداشتم ...چون برای کسایی که برام مهم هستن احترام قائل هستم
خنده روی لباش نشست....از خندش خیلی خوشم میاد
پارت ۵۴
[ویو هارین]
دیگه از این حرفش خوب می دونستم چی می خواد
و مطمئن بودم که دست بردار نیست
رفت روی کاناپه تکی اتاق نشست و با همون حالت نگام کرد
با قدم آروم به سمتش رفتم و روی پاهاش نشستم....
خودم نزدیک لباش کردم و شروع به بوسیدنش کردم... ولی این دفعه خیلی
عمیق می بوسیدمش......دستام دور گردنش آویزون کردم و همزمان می
بوسیدمش.....دلم نمی خواست این بوسه قطع کنم
پس با اشتیاق به بوسه ادامه دادم
دستش روی کمرم بود......و آروم نوازش می کرد
دیگه نفسی برام نموند ازش جدا شدم و به صورتش نگاه کردم
خجالت کشیدم.... خیلی حالت مست نگام می کرد
خم شدم روی صورتش و ایندفعه اجزای صورتش بوسیدم...چشماش....گونش...کنار گوشش..و چونه اش و دوباره بوسه ای
کوچیک روی لبش گذاشتم
لبم سمت گونش بردم و گاز گرفتم.... اخمی ریزی کرد جای گاز که گرفتم
بوسیدم.....یکم به صورتش دقت کردم جای رژم کل صورتش بود
با خنده آروم ولی پر معنایی گفت
جونگ کوک: هوم عالی هستی...ادامه بده
دستاش زیر کاپشنی که تنم بود برده بود و نوازشم می کرد
ایندفعه به سمت گردنش رفتم و خیلی لطیف و گهگاهی محکم می بوسیدم
آروم روی چونش بوسیدم....و در آخر بوسه ای روی گردنش گذاشتم
جونگ کوک: بخاطر همین کارات که دوست دارم ...خوب می دونی چی می خوام آروم و لطیف درخواستی داشته باشی میگی.... باهوش و زرنگ....عاشق.. زرنگ بودنت هستم.....خوب می دونم داخل این بوسه اجباری برات نبود...چون خودت خواستی انجامش دادی... روانی رفتارتم
از حرفاش خجالت کشیدم
درسته من خودم برای بوسیدنش اشتیاق داشتم... حتی برای بوی تنش دل تنگ بودم
هارین: هوم..... درسته از بوسیدنت و تا غرق کردن خودم داخل بغلت اجباری نداشتم ...چون برای کسایی که برام مهم هستن احترام قائل هستم
خنده روی لباش نشست....از خندش خیلی خوشم میاد
- ۹.۲k
- ۲۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط