شینچی و کایتو
🌕 شینیچی:
هر بار که صدای هلیکوپترها و فریاد پلیسها رو میشنوم،
میدونم دوباره تویی.
تو از همهچیز فرار میکنی، ولی چرا؟
یه دزد مثل تو، دنبال چیه واقعاً؟
🎩 کایتو: (لبخند محوی روی لبش)
فرار نمیکنم، فقط پرواز میکنم.
تو دنبال حقیقتی که زیر خاک پنهونه،
من دنبال حقیقتیام که بین ابرها گم شده.
فرقمون همینه، کارآگاه.
🌕 شینیچی:
تو از دزدی یه نمایش ساختی.
من از جرم یه سؤال.
اما آخرش، هر دومون داریم دنبال جواب میگردیم.
🎩 کایتو:
درسته...
تو دنبال دلیل مرگ آدمایی، من دنبال دلیل رفتن پدرم.
تو با منطق میجنگی، من با شعبده.
ولی هر دومون با دروغ درگیر شدیم.
(برای چند لحظه هر دو ساکت میشن. باد موهای شینیچی رو به هم میریزه، کایتو به ماه نگاه میکنه.)
🌕 شینیچی:
تو هیچوقت خسته نمیشی؟
از پنهون شدن، از نقشهچیدن، از بازی کردن با خطر؟
🎩 کایتو:
خسته میشم…
اما وقتی بالای آسمونم، همهچیز ارزشش رو پیدا میکنه.
اون بالا… انگار هیچکس قضاوتت نمیکنه.
نه به عنوان دزد، نه قهرمان. فقط یه آدمی که نفس میکشه.
🌕 شینیچی: (لبخند کمرنگی میزنه)
شاید ما اونقدرها هم با هم فرق نداشته باشیم.
تو دنبال آزادیای، که من ازش فرار میکنم.
🎩 کایتو:
و تو دنبال حقیقتی، که من ازش میترسم.
(باد قویتر میوزه، رد ابر از روی ماه میگذره.
هر دو به آسمون خیره میشن، بدون کلمهای دیگه…)
هر بار که صدای هلیکوپترها و فریاد پلیسها رو میشنوم،
میدونم دوباره تویی.
تو از همهچیز فرار میکنی، ولی چرا؟
یه دزد مثل تو، دنبال چیه واقعاً؟
🎩 کایتو: (لبخند محوی روی لبش)
فرار نمیکنم، فقط پرواز میکنم.
تو دنبال حقیقتی که زیر خاک پنهونه،
من دنبال حقیقتیام که بین ابرها گم شده.
فرقمون همینه، کارآگاه.
🌕 شینیچی:
تو از دزدی یه نمایش ساختی.
من از جرم یه سؤال.
اما آخرش، هر دومون داریم دنبال جواب میگردیم.
🎩 کایتو:
درسته...
تو دنبال دلیل مرگ آدمایی، من دنبال دلیل رفتن پدرم.
تو با منطق میجنگی، من با شعبده.
ولی هر دومون با دروغ درگیر شدیم.
(برای چند لحظه هر دو ساکت میشن. باد موهای شینیچی رو به هم میریزه، کایتو به ماه نگاه میکنه.)
🌕 شینیچی:
تو هیچوقت خسته نمیشی؟
از پنهون شدن، از نقشهچیدن، از بازی کردن با خطر؟
🎩 کایتو:
خسته میشم…
اما وقتی بالای آسمونم، همهچیز ارزشش رو پیدا میکنه.
اون بالا… انگار هیچکس قضاوتت نمیکنه.
نه به عنوان دزد، نه قهرمان. فقط یه آدمی که نفس میکشه.
🌕 شینیچی: (لبخند کمرنگی میزنه)
شاید ما اونقدرها هم با هم فرق نداشته باشیم.
تو دنبال آزادیای، که من ازش فرار میکنم.
🎩 کایتو:
و تو دنبال حقیقتی، که من ازش میترسم.
(باد قویتر میوزه، رد ابر از روی ماه میگذره.
هر دو به آسمون خیره میشن، بدون کلمهای دیگه…)
- ۳۶
- ۱۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط