پارت ۱۹
-اسممونو گفت؟؟
-ما قراره چیکار کنیم تو اکادامی؟
-ولی هرجور هست میخوان ادممون کنن
-عالی شد
-وسایلتون رو جمع کنید
پاشدمو ساکمو جمع کردمو رفتم تو محوطه هممون رو بردن تو ون که یهو به غیر از اون چند نفر که قرار بود بیان مثه اینه ۶ نفر دیگه رو هم اضافه کردن که دیگه تو ون جا نمیشدیم سوار اتبوسمون کردن که من یه گوشه نشستم و سرمو تکیه دادم به شیشه و داشت خوابم میبرد که صدای نگهبانه اومد
-راه ما طولانیه ۱۴ ساعت راه داریم پس خسته نکنید خودتون رو راننده حرکت کن
دوباره سرمو تکیه دادم به شیشه که یهو یکی اومد بغلم چشمامو باز کردم نگاش کردم دیدم
-چیکار داریم؟
-هیچ بخواب
چشمامو بستم که با حس یه چیزی سیخ نشستم
با دیدن دستش روی رون پام بلند شدم زدم تو صورتش که یهو الکس بلند شد اومد گفت چی شده
-کثافط دست میزنه بهم
-چرا اینکارو کردی
-به تو چه جوجه فوکولی
-همین الکس؟ چرا اینکارو کردی؟
لیام پاشد اومد یهو دست منو گرفتو منو برد ته اتوبوس
-مگه خوابت نمیومد بگیر بخواب تا من نگفتمم پا نمیشی
نشستم رو صندلی و نگاش کردم که دیدم
وایسا ببینم نگهبانه باهاشون چرا کار ندارهههه انگار نه انگار الان دعوا میشه به زور میشنیدم که
-من نمیدونستم که ایشون
-خفه شو وقتی خودم نرفتم پیشش یعنی تو هم حق نداری از کنارش رد شی حتی
-ببخشید تکرار نمیشه
-نمیزارم تکرار شه
یهو با کله زد تو صورتش و از پشت عین یه پلیس دستگیرش کرد پشمام ریخت حتما بلده دیگه
-ما قراره چیکار کنیم تو اکادامی؟
-ولی هرجور هست میخوان ادممون کنن
-عالی شد
-وسایلتون رو جمع کنید
پاشدمو ساکمو جمع کردمو رفتم تو محوطه هممون رو بردن تو ون که یهو به غیر از اون چند نفر که قرار بود بیان مثه اینه ۶ نفر دیگه رو هم اضافه کردن که دیگه تو ون جا نمیشدیم سوار اتبوسمون کردن که من یه گوشه نشستم و سرمو تکیه دادم به شیشه و داشت خوابم میبرد که صدای نگهبانه اومد
-راه ما طولانیه ۱۴ ساعت راه داریم پس خسته نکنید خودتون رو راننده حرکت کن
دوباره سرمو تکیه دادم به شیشه که یهو یکی اومد بغلم چشمامو باز کردم نگاش کردم دیدم
-چیکار داریم؟
-هیچ بخواب
چشمامو بستم که با حس یه چیزی سیخ نشستم
با دیدن دستش روی رون پام بلند شدم زدم تو صورتش که یهو الکس بلند شد اومد گفت چی شده
-کثافط دست میزنه بهم
-چرا اینکارو کردی
-به تو چه جوجه فوکولی
-همین الکس؟ چرا اینکارو کردی؟
لیام پاشد اومد یهو دست منو گرفتو منو برد ته اتوبوس
-مگه خوابت نمیومد بگیر بخواب تا من نگفتمم پا نمیشی
نشستم رو صندلی و نگاش کردم که دیدم
وایسا ببینم نگهبانه باهاشون چرا کار ندارهههه انگار نه انگار الان دعوا میشه به زور میشنیدم که
-من نمیدونستم که ایشون
-خفه شو وقتی خودم نرفتم پیشش یعنی تو هم حق نداری از کنارش رد شی حتی
-ببخشید تکرار نمیشه
-نمیزارم تکرار شه
یهو با کله زد تو صورتش و از پشت عین یه پلیس دستگیرش کرد پشمام ریخت حتما بلده دیگه
۲۳۷
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.