مافیای من

{مافیای من}
{پارت ۶}
ویو تهیونگ
# بعد کلی حرف زدن با یونگی بلند شودم خدافظی کردم و رفتم به جای اینکه برم اتاق خودم رفتم اتاق جونگ کوک در زدم
_کیه؟
# منم تهیونگ همون که صبح دیدید
ویو کوک
وقتی اینو گفت با استرس عجیبی بلند شدم نشستم
_بب.. بیا تو
ویو ته
# درو باز کردم دیدم با ترس نشسته و به طرز عجیبی خیلی کیوت و ناز شده بود رفتم نشستم پیشش و با اشاره بهش گفتم بشین رو پام
ویو کوک
اومد نشست پیشم خیلی استرس داشتم دیدم گفت بیا بشین رو پام تعجب کردم ولی از ترس نشستم رو پاش یه طوری نگاهم می‌کرد که انگار عاشقمه
# خوب الان که نشستی رو پام میخوام اعتراف کنم
_ به چی میخوای اعتراف کنی
# به اینکه عاشقتم
_ چی عاشق من
# نه په عمم
بعد سرمو بردم نزدیک که بوسش کنم که سرشو برد عقب دوباره سرمو آوردم نزدیک اما باز برد عقب کلافه شدم هی تکرار می‌کند مجبور شدم سرشو بگیرم و بعد بوسش کنم
_ سرمو گرفت و بزور ازم لب گرفت اول هم کاری نکردم ولی بعد یکم احساس راحتی کردم و بعد هم کاری کردم وقتی تموم شد چشمامو باز کردم و دیدم چشاش واییییی چشای خیلی ناز بود یه جورایی منم عاشق شودم
# خوب بیبی الان راحتی
_ کک... کمی
# بعد درازش کردن و محکم بقلش کردم و پتو رو کشیدم رو خودم و خودش
ویو یونگی ( همون موقع بعد اینکه تهیونگ بلند شد رفت )
وقتی تهیوگ رفت بلند شدم و رفتم سمت اتاق جیمینه و بدونه اینکه در بزنم درو باز کردم و رفتم تو
ویو جیمین
یهو دیدم رئیسه اومد تو یه شوک خیلی بدی بهم وارد شد چون بین خواب و بیداری بودم بلند شدم تا بینم چی شده و چیکارم داره که یهو ...
ادامه پارت بعد
لایک کنید دستم در اومد
دیدگاه ها (۵)

{مافیای من}{پارت ۷}بلنشدم ببینم چی شده چی کارم داره که یهو ا...

{مافیای من}{پارت ۸}پتو رو انداختم رو خودم و خودش بعد طوری بغ...

{مافیای من}{پارت ۵}با یه قیافه ی سرد و بی احساس اومد تو و گف...

{مافیای من}{پارت ۴}داشتن حرف میزدن که یهو جیهوپ اومد داخل ☆ر...

{مافیای من}{پارت ۱۰}باشه عشقم بخواب کوک ویو همین طور مونده ب...

وقتی که دوستش داشتی اما... پارت 3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط