لجبازی های عاشقانه( پارت۱۸)(اخر)
لجبازی های عاشقانه( پارت۱۸)(اخر)
فردا صبح
نشسته بودیم سر میز و داشتیم صبحانه میخوردیم که زنگ درو زدن
* جیمین تو کسی رو دعوت کردی ؟
ج . نه
اجوما رفت درو باز کرد و بعد چند دقیقه باید نفر امد داخل به چهرش نگاه کردم اون تهیونگ بود دستامو روی میز کوبیدم و بلند شدم
* تو اینجا چیکار میکنی
& اوه اوه آروم باش دختر جوش نیار امدم یه طرح رو بدم بهت و برم
* چرا ندادی پدرم
& رفتم شرکت آدرس خونتو داد گفت امروز مرخصی هستی بیام به خودت بدم تا روش فکر کنی
* باشه اجوما طرح هارو بزار داخل اتاق کارم
ا . چشم
تهیونگ ویو
بعد اتمام صحبتم با ا.ت نگاهم به پسر بچه ای افتاد که روز یه صندلی دور میز
& نشسته بود و داشت صبحانه میخورد جیمین هم اونجا بود ای کاش .... ای کاش اون کار نمیکردم اونوقت من و ا.ت و بچمون میتونستیم دور یک میز باهم صبحانه بخوریم
& زیباست
* چی ؟
& بچتو میگم خیلی کیوته
* اها اره . خب سوهو جیمین بدویین بریم
ج . الان میام عشقم
س . مامانی کوله پشتیم کجاست
* اجوما گذاشتتش توی ماشین زود باش بریم
س . پش به سوی شهربازی
بچه خیلی کیوت بود دلم میخواست یه لقمه چپش کنم
& خب دیگه منم میرم خدافظ
* خدافظ
رفتم سوار ماشین شدم
ا.ت فکر میکنه نمیدونم اون پسر بچه منه اشکال نداره نمیخوام برم به خودش بگم نمیخوام الان که کسی که عاشقشم خوشبخته خوشبختیشو خراب کنم
وقتی عاشق کسی باشی به خاطرش هر کاری میکنی ♡
پایان 💜
فردا صبح
نشسته بودیم سر میز و داشتیم صبحانه میخوردیم که زنگ درو زدن
* جیمین تو کسی رو دعوت کردی ؟
ج . نه
اجوما رفت درو باز کرد و بعد چند دقیقه باید نفر امد داخل به چهرش نگاه کردم اون تهیونگ بود دستامو روی میز کوبیدم و بلند شدم
* تو اینجا چیکار میکنی
& اوه اوه آروم باش دختر جوش نیار امدم یه طرح رو بدم بهت و برم
* چرا ندادی پدرم
& رفتم شرکت آدرس خونتو داد گفت امروز مرخصی هستی بیام به خودت بدم تا روش فکر کنی
* باشه اجوما طرح هارو بزار داخل اتاق کارم
ا . چشم
تهیونگ ویو
بعد اتمام صحبتم با ا.ت نگاهم به پسر بچه ای افتاد که روز یه صندلی دور میز
& نشسته بود و داشت صبحانه میخورد جیمین هم اونجا بود ای کاش .... ای کاش اون کار نمیکردم اونوقت من و ا.ت و بچمون میتونستیم دور یک میز باهم صبحانه بخوریم
& زیباست
* چی ؟
& بچتو میگم خیلی کیوته
* اها اره . خب سوهو جیمین بدویین بریم
ج . الان میام عشقم
س . مامانی کوله پشتیم کجاست
* اجوما گذاشتتش توی ماشین زود باش بریم
س . پش به سوی شهربازی
بچه خیلی کیوت بود دلم میخواست یه لقمه چپش کنم
& خب دیگه منم میرم خدافظ
* خدافظ
رفتم سوار ماشین شدم
ا.ت فکر میکنه نمیدونم اون پسر بچه منه اشکال نداره نمیخوام برم به خودش بگم نمیخوام الان که کسی که عاشقشم خوشبخته خوشبختیشو خراب کنم
وقتی عاشق کسی باشی به خاطرش هر کاری میکنی ♡
پایان 💜
۱۳۱.۵k
۱۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.