Part

#Part241
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸

مدیون بچه ها بودم که همچین جمعی رو امشب به راه کردند
بالاخره دل کندیم و راه افتادیم سمت خونه
_ سام؟
+ جان دل سام؟
_ میشه سقف رو کنار بزنی؟
بنز سیاه کوپه ام رو برداشته بودم و شیرین راست میگفت و تو این هوای عالی که کمتر میتونست تو تهران گیرمون بیاد نیاز به سقف نبود
سقف رو کنار زدم که شیرین از بین آهنگهای داخل ماشین یکی رو انتخاب کرد و صداش رو زیاد کرد
آهنگی که به یاد و فکر شیرین روزها و شبها بهش گوش داده بودم
و الان بغلم نشسته بود و همراه با آهنگ رو بروی من داشت با آهنگ لب خونی میکرد و منو مخاطب قرار میداد....

تو چشمات سواله یه عالم سوال
نگاهت پر از آرزوهای کال
میدونم تو ذهنت چیا میگذره
میبینی تو اما کی عاشقتره
میمونم کنارت درست مثل سایت
از امروز تا هر روز تا اون بینهایت
نمیگیره هیچکس جای خاک پاتو
نمیمیره این عشق قسم میخورم
تا روزی که قلبم هنوز میزنه
تا وقتی که جونی توی این تنه
تو روزای خوب تو روزای بد
همیشه باهاتم قسم میخورم

همیشه باهاتم قسم میخورم
توی لحظه هاتم قسم میخورم
همیشه باهاتم قسم میخورم
توی لحظه هاتم قسم میخورم

نمیشه تو این لحظه تا ابد وایسیم و زمان حرکت نکنه، نره جلو و شیرینم با همین لبخندش با همین قیافه ی نازش با این چشمای پر از آرامشش نگاه کنه

آرزویی هم برام مونده؟

آره یه چیزهایی هست ولی همه خورده ریزه اند
من همین دختر ساده ی شهرستانی رو که فقط میخواست شیطنت کنه رو الان دارمش
شاید بعضی جاها زوری ولی الان با رضایت کامل خودش دارمش...