Part
#Part239
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
همه همراه هم داشتیم زمزمه میکردیم
که رحمان چند پیک پر کرد و داد دست هممون
میلاد برای هرکدوممون توی نون یه سیخ جوجه گذاشت و داد دستمون
رحمان از جاش بلند شد
_ اولاً به سلامتی جمعمون که همیشه جمع باشیم دور هم و دوماً به سلامتی عضو جدیدمون
شیرین به جمعمون خوش اومدی
لبخندی به پهنای صورتم زدم
بعد از یه پرواز عالی و یه پاراگلایدر عالی تر الان هم وارد شدن به یه جمع دوستانه و از همه مهمتر قبول شدنم تو این جمع بعد از مدتها من رو به زندگی برگردوند
آره من همیچین آدمیم
کوچکترین اتفاقها میتونه خوشحالم کنه و میتونه غم وجودم رو از بین ببره
همه زمزمه کردند به سلامتی و پیکاشون رو به هم زدند
من تا حالا نخوردم
خدا خودت بزرگی ضایع نشم لطفاً
سعی کردم بو نکنم و به لبام نزدیکش کردم و یه قلپ نوشیدم
واو خیلی مزه ی تندی داشت
داشتم بالا میاوردم به سختی قورتش دادم که همه ریز ریز شروع کردن به خندیدن
طلبکار و با ابرویی بالا رفته نگاشون کردم
_ ها چیه خوب تا حالا نخوردم
سام محکم منو به خودش فشرد
+ فدای سرت نازنین من! شما همون نوشابت رو بخور
بعد پیکم رو از دستم گرفت و یه سره سر کشید
یکی از ابروهام رو دادم بالا
_ اولاً نازنین کیه؟
چشاش برقی زد
_ حسود شدی خانمم؟
+ فکر کنم باید واضح بگم تنها اسم دخترانه ای که باید از دهنت بشنوم باید شیرین باشه؟
لبش رو به دندون گرفت،
انگار داشت جاوی خودش رو میگرفت تا کاری نکنه
تا اومد حرفی بزنه سریع گفتم
+ در ضمن من به شما اجازه دادم مشروب من رو بخوری؟
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
همه همراه هم داشتیم زمزمه میکردیم
که رحمان چند پیک پر کرد و داد دست هممون
میلاد برای هرکدوممون توی نون یه سیخ جوجه گذاشت و داد دستمون
رحمان از جاش بلند شد
_ اولاً به سلامتی جمعمون که همیشه جمع باشیم دور هم و دوماً به سلامتی عضو جدیدمون
شیرین به جمعمون خوش اومدی
لبخندی به پهنای صورتم زدم
بعد از یه پرواز عالی و یه پاراگلایدر عالی تر الان هم وارد شدن به یه جمع دوستانه و از همه مهمتر قبول شدنم تو این جمع بعد از مدتها من رو به زندگی برگردوند
آره من همیچین آدمیم
کوچکترین اتفاقها میتونه خوشحالم کنه و میتونه غم وجودم رو از بین ببره
همه زمزمه کردند به سلامتی و پیکاشون رو به هم زدند
من تا حالا نخوردم
خدا خودت بزرگی ضایع نشم لطفاً
سعی کردم بو نکنم و به لبام نزدیکش کردم و یه قلپ نوشیدم
واو خیلی مزه ی تندی داشت
داشتم بالا میاوردم به سختی قورتش دادم که همه ریز ریز شروع کردن به خندیدن
طلبکار و با ابرویی بالا رفته نگاشون کردم
_ ها چیه خوب تا حالا نخوردم
سام محکم منو به خودش فشرد
+ فدای سرت نازنین من! شما همون نوشابت رو بخور
بعد پیکم رو از دستم گرفت و یه سره سر کشید
یکی از ابروهام رو دادم بالا
_ اولاً نازنین کیه؟
چشاش برقی زد
_ حسود شدی خانمم؟
+ فکر کنم باید واضح بگم تنها اسم دخترانه ای که باید از دهنت بشنوم باید شیرین باشه؟
لبش رو به دندون گرفت،
انگار داشت جاوی خودش رو میگرفت تا کاری نکنه
تا اومد حرفی بزنه سریع گفتم
+ در ضمن من به شما اجازه دادم مشروب من رو بخوری؟
- ۱.۲k
- ۰۵ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط