ارباب خشن من

(ارباب خشن من)
#Part2
_هه مثلا چجوری
که تا به خودم اومد دیدم لب های گرمشو روی لبام گذاشته
بعدش یکی صداش زد و سریع رفت
نمیدونم چم شده بود ولی حرکاتم دست خودم نبود
داشتم با چشمام دنبالش میگشتم ولی هر چی گشتم پیدا نشد
تصمیم گرفتم برگردم خونه توی راه خونه همش فکرم درگیرش بود
اون جوری بود که نمیتونستم از ذهنم بیرونش کنم
تا رسیدم خونه و کلید و انداختم دیدم یونا اومد طرفم
×ببین اون جوری که فکر میکنی نیست کوک بیا حرف بزنیم
حولش دادم و گفتم
_اسم منو به زبون کثیفت نیار ه.رزه پس چجوریه ها؟
من همه چیو با چشمای خودم دیدم حالا هم از خونم برو گم شو بیرون(داد)
همه ی وسایلشو جمع کردم از خونه همراه خودش انداختم بیرون
درم بستم وقتی رفت، رفتم سمت اتاقم تا بخوابم چون خیلی خسته بودم
و فکرم همش درگیر بود و به سختی خوابم برد
..............صبح...............
با نور خورشید چشمامو باز کردم و تازه اتفاقات دیشب یادم افتاد
قرار بود برم دنبال اون پسره پس سریع کارای لازمو انجام دادم یک کت شلوار مشکی پوشیدم و یک عطر تند زدم به اینه یک نگاهی به خودم کردم
و بعدش سوییچ ماشینو برداشتم و به طرف همون بار حرکت کردم
از مدیر اون جا پرسیدم و ادرس پسررو ازش خواستم بهش میخور مرد پیری باشه
و با شنیدن حرفش اعصابم خورد شد
- اون ؟ منظورت همون پسره ی دست و پا چلفتیه ؟ اخراجش کردم
به همین راحتی. مشکلی داری نکنه دوستشی اگر هستی تو هم ازین جا برو گم شو بیرون
دیدگاه ها (۰)

(ارباب خشن من)#Part3 تا به خودم اومدم دیدم یقیه لباسشو گرفتم...

(ارباب خشن من) #Part4با کشیده شدن دستم منو از مغازه خارج کرد...

(ارباب خشن من)#Part1خیلی عصبی بودم هنوز نمیتونستم باور کنم ا...

وقتی عاشق دست راست مافیا میشی و... (پارت یازدهم) (ا/ت)شب شد...

سناریو [درخواستی]وقتی دختر ۱۴ سالتون رو با دوست پسرش میبینین...

#مافیای_من #P4لینو:کار داشتم پس زودتر بیدار شدم ‍و رفتم دنبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط