(ارباب خشن من)
(ارباب خشن من)
#Part4
با کشیده شدن دستم منو از مغازه خارج کرد
و داخل ماشینش برد به نظر خیلی گرون میومد شیشه های ماشین دودی بود
وقتی به دستش نگاه کردم بخاطر چنگ زدنای اون مرتیکه زخم شده بود
نا خوداگاه دستشو گرفتم و ماساژ دادم
نیشخندی زد و گفت
_نکنه نگرانم شدی
+نمیفهمم چرا باید نگرانت بشم
اومد نزدیک صورتم و دم گوشم گفت
_شاید چون عاشقم شدی
بخاطر نفسای گرمش بدنم بد جور داغ شده بود و اه کوچیکی کشیدمو
بلند خندیدم
+عاشق تو ؟ چرا اون وقت ؟
_اره مگه من چمه تازه اگر از من خوشت نمیومد این جوری بدنت داغ نمیشد
+بخاطر گرمیه هواست
_منم باور کردم
+خب اصلا برام مهم نیست
_اگر برات مهم نبود برای اروم کردنم بوسم نمیکردی
لپام مطمئن بودم قرمز شده
_کیوت
+چی گفتی ؟
_ هیچی مهم نیست عا تو این جا کار میکردی
+بله با اجازه ی شما ولی...
_اخراجت کرد
+تو از کجا میدونی؟
_خودش گفت
+آیش
_خب من برات یک پیشنهاد دارم اگر بخوای میتونی بیای توی شرکت من کار کنی
+نه نیازی نیست خودم یک کار پیدا میکنم
_باشه خب میتونی بری
(ویو تهیونگ)
میخواستم از ماشین پیاده بشم ولی دیدم از صبحه هیچ جا کار پیدا نمیکنم و اونم همین جوری داره نگام میکنه تا خواستم درو ببندم نظرم عوض شد و دوباره سوار شد
#Part4
با کشیده شدن دستم منو از مغازه خارج کرد
و داخل ماشینش برد به نظر خیلی گرون میومد شیشه های ماشین دودی بود
وقتی به دستش نگاه کردم بخاطر چنگ زدنای اون مرتیکه زخم شده بود
نا خوداگاه دستشو گرفتم و ماساژ دادم
نیشخندی زد و گفت
_نکنه نگرانم شدی
+نمیفهمم چرا باید نگرانت بشم
اومد نزدیک صورتم و دم گوشم گفت
_شاید چون عاشقم شدی
بخاطر نفسای گرمش بدنم بد جور داغ شده بود و اه کوچیکی کشیدمو
بلند خندیدم
+عاشق تو ؟ چرا اون وقت ؟
_اره مگه من چمه تازه اگر از من خوشت نمیومد این جوری بدنت داغ نمیشد
+بخاطر گرمیه هواست
_منم باور کردم
+خب اصلا برام مهم نیست
_اگر برات مهم نبود برای اروم کردنم بوسم نمیکردی
لپام مطمئن بودم قرمز شده
_کیوت
+چی گفتی ؟
_ هیچی مهم نیست عا تو این جا کار میکردی
+بله با اجازه ی شما ولی...
_اخراجت کرد
+تو از کجا میدونی؟
_خودش گفت
+آیش
_خب من برات یک پیشنهاد دارم اگر بخوای میتونی بیای توی شرکت من کار کنی
+نه نیازی نیست خودم یک کار پیدا میکنم
_باشه خب میتونی بری
(ویو تهیونگ)
میخواستم از ماشین پیاده بشم ولی دیدم از صبحه هیچ جا کار پیدا نمیکنم و اونم همین جوری داره نگام میکنه تا خواستم درو ببندم نظرم عوض شد و دوباره سوار شد
۴.۰k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.