با چویا داشتیم راه میرفتیم که یه دفعه یه پسره رو دیدیم که

با چویا داشتیم راه میرفتیم که یه دفعه یه پسره رو دیدیم که قورباغه ای نشسته
من:وایسا اون اون ال واقعن خودشه خودشه
جیغ*
چویا:چته روانی سرم رفت

من دست چویارو میکشم انگار عروسکمه
میرم پیش ال
من :سلام ال
ال:سلام ببخشید شما
من:اون مهم نیست مهم اینه که الان تو اینجایی

چویا در همان فرصت در حال فلنگو بستن
من :کجا میری چویا
چویا :میرم ویسکی گیر بیارم
من:به این زودی نمیری
چویا :تو میخوایی برا من تعیین تکلیف کنی
من:آره
ال:ببخشید ولی میشه بگید من الان کجام
واین کوتوله بغل دستت میه
چویا :به کی میگی کوتوله
ال:قصد بی ادبی ندارم فقط قدت یکم کوتاهه چند سالته
چویا: 22 سال
بحث همچنان ادامه داره
من :خوب بیاد بریم قبل اینکه اونا شمارو از من بگیرن
چویا: کیا
من:اوتاکو های دیگه
من:راستی شما چطور آمدید اینجا
چویا و ال :از یه پورتال
من پس که اینت..
یکی حرفمو قطع میکنه

یه اوتاکو دیگه
اوتاکواع :اون چویا س
یکی دیگه از پشتش :اونم اله
من:سریع دست دوتاشونو میگیرم و الفرار
من :جونتون دراد بهتون نمی دمشون
یه اوتاکو از پشت:ما خودمون میگیرمشون
من و اون دوتا میریم تو کوچه پس کوچه ها

(خوب اینم پارت دو خرگوشا منتظره پارت بعد باشید)
دیدگاه ها (۰)

طنز 0۵:۰۲ صبح

صبح زود پاشدم +شتت مدرسه دیر شد مامانم؛:پاشو پدر بیامرز ساعت...

میخام داستان بنویسیم در انتظار باشید (اسمشم :اگه کاراکترای ا...

گل قرمز و اسلحهپارت دوماز زبان راوی: چند ساعت گذشته بود که د...

عکس بعد شخصیت جدیده است و اینکه وقتی خودم می خوام حرف بزنم ا...

𝐌𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 🍷پارت : ۱۰ (علامت جدید ¥ : لیا )ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط