زیر لب گفت: نمی خواستم اینجوری بفهمی اما من شنیدم
زیر لب گفت: نمی خواستم اینجوری بفهمی اما من شنیدم
دوباره دستشو کرد تو موهاشو اومد رو به روم وایستاد و منم بهش نگاه میکردم استرس داشت کوک: ببین مینجی من....چیزه....خب.....من....یعنی....تو..... اه چجوری بگم ببین خب..
واقعا خیلی بامزه شده بود هی میرفت اونور ی کلمه میگفت میرفت این ور ی کلمه که خنده گرفت که آخر اومد جلوم واستاد و کوک: ببین مینجی من خب من تورو
نزاشتم حرفش و کامل کنه......
دوباره دستشو کرد تو موهاشو اومد رو به روم وایستاد و منم بهش نگاه میکردم استرس داشت کوک: ببین مینجی من....چیزه....خب.....من....یعنی....تو..... اه چجوری بگم ببین خب..
واقعا خیلی بامزه شده بود هی میرفت اونور ی کلمه میگفت میرفت این ور ی کلمه که خنده گرفت که آخر اومد جلوم واستاد و کوک: ببین مینجی من خب من تورو
نزاشتم حرفش و کامل کنه......
۱۶.۲k
۱۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.