🍷پارت112🍷
🍷پارت112🍷
"میسو"
اخم کرد و پرید تو حرفم
_اون من نبودم
سرمو بردم جلو
+ آره خوب جناب جونگ کوک اگه به خودت نمیومدی معلوم نبود چه بلایی سرم بیاد
صبر کن چرا اینجوری نگاه میکنه چشماش رو صورتم می چرخید رو لبام ثابت موند ، تمام اعضای بدنم ریز لرزید اونم نه از ترس
تازه متوجه فاصله مون شدم گلمو صاف کردمو رفتم عقب
به جلو خیره شدم
_اینم از زندگی تخمی من که شنیدی برات جالب....
حرفم تموم نشده بود که دستشو گذاشت پشت گردنمو کشید سمت خودش لباش و گذاشت رو لبام نبضم به طرز خیلی بدی شروع کرد تند زدن ، لباشو رو لبم اروم حرکت میداد
چشمامو بستمو
همراهیش کردم ، گازای ریز از لبم میگرفت د زبونشو رو لبم میکشید زبونشو وارد دهنم کرد و با زبونم بازی میکرد
از هیجان داشتم منفجر میشدم گازاش کم کم داشتن
محکم تر میشدن که با هر گاز یه آه از دهنم خارج میشد اما همونجا خفه میشد
از لبام دست کشید و لباشو گذاشت رو گردنم سریع چشمامو باز کردم انگار بهم برق وصل کردن هلش دادم عقب
+چی...چیکار میکنی؟
اونم تعجب کرده بود
الان چیشد؟
سریع بلند شدم و دوییدم تو همون اتاق درو محکم بستمو چسبیدم بهش
دستمو رو قلیم گذاشتم انقدر تند نیزد که ترسیدم که یهو سکته کنم
قیافه کوک همش جلو چشمم بود
میسو به خودت بیا
به خودم کشیده میزدم
چرا چشماتو بستی احمق
هنوز زبونشو حس میکنم
چی دارم میگم موهامو کشیدم ، به خودت بیا دختره احمق دیوونه....
عاا میدونم این پارت یکم کمتره ولی خوب ی دلیلی داشت کم گذاشتم 😜🥺💖💖و معذرت میخواام بابت دیروز که پارت هارو نذاشتم خیلی اتفاقی برام مشکل پیش اومد که انتظارشو نداشتم نتونستم بزارم ببخشید🙏🏻🥺💖💖💖😚
"میسو"
اخم کرد و پرید تو حرفم
_اون من نبودم
سرمو بردم جلو
+ آره خوب جناب جونگ کوک اگه به خودت نمیومدی معلوم نبود چه بلایی سرم بیاد
صبر کن چرا اینجوری نگاه میکنه چشماش رو صورتم می چرخید رو لبام ثابت موند ، تمام اعضای بدنم ریز لرزید اونم نه از ترس
تازه متوجه فاصله مون شدم گلمو صاف کردمو رفتم عقب
به جلو خیره شدم
_اینم از زندگی تخمی من که شنیدی برات جالب....
حرفم تموم نشده بود که دستشو گذاشت پشت گردنمو کشید سمت خودش لباش و گذاشت رو لبام نبضم به طرز خیلی بدی شروع کرد تند زدن ، لباشو رو لبم اروم حرکت میداد
چشمامو بستمو
همراهیش کردم ، گازای ریز از لبم میگرفت د زبونشو رو لبم میکشید زبونشو وارد دهنم کرد و با زبونم بازی میکرد
از هیجان داشتم منفجر میشدم گازاش کم کم داشتن
محکم تر میشدن که با هر گاز یه آه از دهنم خارج میشد اما همونجا خفه میشد
از لبام دست کشید و لباشو گذاشت رو گردنم سریع چشمامو باز کردم انگار بهم برق وصل کردن هلش دادم عقب
+چی...چیکار میکنی؟
اونم تعجب کرده بود
الان چیشد؟
سریع بلند شدم و دوییدم تو همون اتاق درو محکم بستمو چسبیدم بهش
دستمو رو قلیم گذاشتم انقدر تند نیزد که ترسیدم که یهو سکته کنم
قیافه کوک همش جلو چشمم بود
میسو به خودت بیا
به خودم کشیده میزدم
چرا چشماتو بستی احمق
هنوز زبونشو حس میکنم
چی دارم میگم موهامو کشیدم ، به خودت بیا دختره احمق دیوونه....
عاا میدونم این پارت یکم کمتره ولی خوب ی دلیلی داشت کم گذاشتم 😜🥺💖💖و معذرت میخواام بابت دیروز که پارت هارو نذاشتم خیلی اتفاقی برام مشکل پیش اومد که انتظارشو نداشتم نتونستم بزارم ببخشید🙏🏻🥺💖💖💖😚
۷۵.۶k
۲۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.