PART 248🎀
#PART_248🎀
دلبر كوچولو
-خفه شو دهنت ببند ع*و*ض*ی نمیدونم من و تو یک جا با یک شرایط بزرگ شدیم ولی تو شدی ح*ر*و*م*ز*ا*د*ه
مشت محکمم توی صورتش فرو اوردم
-خاک تو سر ضعیف کُشِت کنن
خون از توی دهنش بیرون تف کرد و لبخندی زد
-داداش من مثل تو نیستم نمیخوام بشم پله ترقی یک مشت رعیت بی ارزش
-خفه شو دهن ک*ث*ی*ف*ت رو ببند نمیخوام یک کلمه حرف بیاد از دهنت بیرون
مکثی کردم
انقد عصبی بودم که دستام میلرزید
-به چه حقی تویله رو اتیش زدی
مشت محکم دیگه ای تو صورتش کوبیدم
-خوب کردم
-اون اسبا دلخوشی من بودن
پوزخند دیگه ای زد
-نمیخوام کسی که من دوستش داشتم اسبش بشه دلخوشی داداش ع*و*ض*ی*م
مهتاب؟ اون مهتاب دوست داشته؟
-حرف نزن دهنتو ببند
-وقتی تو رو دید عاشقت شد ولی من دوستش داشتم هر شب از دور میدیدمش تا اینکه تو رو دیدم که داشتی از کنار خونشون میگذشتی
چشماش به خون نشسته بود
-من مهتاب رو کشتم اسبش هم میکشم#PART_248🎀
دلبر كوچولو
-خفه شو دهنت ببند ع*و*ض*ی نمیدونم من و تو یک جا با یک شرایط بزرگ شدیم ولی تو شدی ح*ر*و*م*ز*ا*د*ه
مشت محکمم توی صورتش فرو اوردم
-خاک تو سر ضعیف کُشِت کنن
خون از توی دهنش بیرون تف کرد و لبخندی زد
-داداش من مثل تو نیستم نمیخوام بشم پله ترقی یک مشت رعیت بی ارزش
-خفه شو دهن ک*ث*ی*ف*ت رو ببند نمیخوام یک کلمه حرف بیاد از دهنت بیرون
مکثی کردم
انقد عصبی بودم که دستام میلرزید
-به چه حقی تویله رو اتیش زدی
مشت محکم دیگه ای تو صورتش کوبیدم
-خوب کردم
-اون اسبا دلخوشی من بودن
پوزخند دیگه ای زد
-نمیخوام کسی که من دوستش داشتم اسبش بشه دلخوشی داداش ع*و*ض*ی*م
مهتاب؟ اون مهتاب دوست داشته؟
-حرف نزن دهنتو ببند
-وقتی تو رو دید عاشقت شد ولی من دوستش داشتم هر شب از دور میدیدمش تا اینکه تو رو دیدم که داشتی از کنار خونشون میگذشتی
چشماش به خون نشسته بود
-من مهتاب رو کشتم اسبش هم میکشم
دلبر كوچولو
-خفه شو دهنت ببند ع*و*ض*ی نمیدونم من و تو یک جا با یک شرایط بزرگ شدیم ولی تو شدی ح*ر*و*م*ز*ا*د*ه
مشت محکمم توی صورتش فرو اوردم
-خاک تو سر ضعیف کُشِت کنن
خون از توی دهنش بیرون تف کرد و لبخندی زد
-داداش من مثل تو نیستم نمیخوام بشم پله ترقی یک مشت رعیت بی ارزش
-خفه شو دهن ک*ث*ی*ف*ت رو ببند نمیخوام یک کلمه حرف بیاد از دهنت بیرون
مکثی کردم
انقد عصبی بودم که دستام میلرزید
-به چه حقی تویله رو اتیش زدی
مشت محکم دیگه ای تو صورتش کوبیدم
-خوب کردم
-اون اسبا دلخوشی من بودن
پوزخند دیگه ای زد
-نمیخوام کسی که من دوستش داشتم اسبش بشه دلخوشی داداش ع*و*ض*ی*م
مهتاب؟ اون مهتاب دوست داشته؟
-حرف نزن دهنتو ببند
-وقتی تو رو دید عاشقت شد ولی من دوستش داشتم هر شب از دور میدیدمش تا اینکه تو رو دیدم که داشتی از کنار خونشون میگذشتی
چشماش به خون نشسته بود
-من مهتاب رو کشتم اسبش هم میکشم#PART_248🎀
دلبر كوچولو
-خفه شو دهنت ببند ع*و*ض*ی نمیدونم من و تو یک جا با یک شرایط بزرگ شدیم ولی تو شدی ح*ر*و*م*ز*ا*د*ه
مشت محکمم توی صورتش فرو اوردم
-خاک تو سر ضعیف کُشِت کنن
خون از توی دهنش بیرون تف کرد و لبخندی زد
-داداش من مثل تو نیستم نمیخوام بشم پله ترقی یک مشت رعیت بی ارزش
-خفه شو دهن ک*ث*ی*ف*ت رو ببند نمیخوام یک کلمه حرف بیاد از دهنت بیرون
مکثی کردم
انقد عصبی بودم که دستام میلرزید
-به چه حقی تویله رو اتیش زدی
مشت محکم دیگه ای تو صورتش کوبیدم
-خوب کردم
-اون اسبا دلخوشی من بودن
پوزخند دیگه ای زد
-نمیخوام کسی که من دوستش داشتم اسبش بشه دلخوشی داداش ع*و*ض*ی*م
مهتاب؟ اون مهتاب دوست داشته؟
-حرف نزن دهنتو ببند
-وقتی تو رو دید عاشقت شد ولی من دوستش داشتم هر شب از دور میدیدمش تا اینکه تو رو دیدم که داشتی از کنار خونشون میگذشتی
چشماش به خون نشسته بود
-من مهتاب رو کشتم اسبش هم میکشم
۸.۱k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.