☆♡پارت: ۶♡☆
☆♡پارت: ۶♡☆
سویونگ رفت داخل حیاط بعد هم رفت سمت کلاسش. هانیول تا سویونگو دید با دختری که کنارش بود اومد سمتش.
هانیول: سلام سویونگ چطوری؟
سویونگ: ام... سلام خوبم مرسی... تو چطوری؟
هانیول: منم خوبم بد نیستم😅
اها راستی اشنات نکردم. (اشاره به دختری که کنارش بود) این تنها و بهترین دوستمه مین اوهانی. داستان دیروزمونو براش تعریف کردم اوهانیم خواست که باهات اشنا بشه.
سویونگ: خوشبختم.
اوهانی: منم. تو چقد ناز و کیوتی 😍
درست مثل چیزی هستی که هانیول تعریف کرد.
سویونگ: ممنون. مگه هانیول چی بهت گفته و اینکه میشه به من نگی ناز و کیوت 😅 اخه خوشم نمیاد کسی بهم بگه ناز و کیوت😐
اوهانی: باش هر طور خودت راحتی😊
هانیول: وای الان زنگه ریاضیه منم هیچی از معادله ها بلد نیستم. بد شانسم که هستم مطمئنم معلم ازم می پرسه😓
اوهانی: منم بلد نیستم زیاد ولی خوشبختانه انقد خوش شانس هستم که ازم نپرسی 😂😅
سویونگ:(ی لبخند ریز زد) نگران نباشید من همرو بلدم اگه ازتون پرسید یا اینکه بردتون پایه تخته من کمکتون می کنم. بعدا هم اگه بخواین معادله هارو بهتون یاد می دم.
اوهانی و هانیول: باش.
هانیول: پس روت حساب کردما😉
سویونگ: باش☺
معلم وارد کلاس شد و هر کدوم رفتن سر جای خودشون نشستن.
معلم: سلام بچه ها این جلسه بهتون چند تا مسئله از درس جلسه قبل می دم حل کنید. می خوام ببینم درسارو یاد گرفتید یا نه.
معلم رفت پایه تخته و چند تا مسئله نوشت.
معلم: خب... خانم... لی هانیول بیاد پایه تخته اولین مسئله رو حل کنه.
هانیول: تف تو این شانس گفتم که شانسم بده (زیر لب)
هانیول با شک از جاش بلند شد و با قدم های اروم اروم سمت تخته می رفت. خیلی استرس داشت چون چیزی بلد نبود. ی دفعه یکی ی کاغذ گذاشت تو دستش به اون شخص نگا کرد دید سویونگه. سویونگ ی چشمک ریز بهش زد. اروم طوری که معلم نبینه لای کاغذ و باز کرد حل مسئله بود. خوب نگاش کرد و حفظش کرد.
معلم: زود باش خانم لی.
هانیول: چشم ببخشید اومدم.
رفت پای تخته و حلش کرد و بعد به معلم نگاه کرد.
معلم: درسته افرین برو بشین سر جات.
هانیول: ممنون.
رفت و ی نفس راحت کشید.
(یکم بعد که زنگ کلاس خورد)
همه به غیر از اون سه نفر از کلاس رفتن بیرون...
اسلاید ۲ سویونگ
اسلاید 3 هانیول
اسلاید ۴ اوهانی
امید وارم خوشتون اومده باشه💜🌹
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفید و قرمزش کن❤
یکم دیگه پارت بعد رو هم به مناسبت ۱۰۰ تایی شدنم اپ می کنم😉😍❤🌹
سویونگ رفت داخل حیاط بعد هم رفت سمت کلاسش. هانیول تا سویونگو دید با دختری که کنارش بود اومد سمتش.
هانیول: سلام سویونگ چطوری؟
سویونگ: ام... سلام خوبم مرسی... تو چطوری؟
هانیول: منم خوبم بد نیستم😅
اها راستی اشنات نکردم. (اشاره به دختری که کنارش بود) این تنها و بهترین دوستمه مین اوهانی. داستان دیروزمونو براش تعریف کردم اوهانیم خواست که باهات اشنا بشه.
سویونگ: خوشبختم.
اوهانی: منم. تو چقد ناز و کیوتی 😍
درست مثل چیزی هستی که هانیول تعریف کرد.
سویونگ: ممنون. مگه هانیول چی بهت گفته و اینکه میشه به من نگی ناز و کیوت 😅 اخه خوشم نمیاد کسی بهم بگه ناز و کیوت😐
اوهانی: باش هر طور خودت راحتی😊
هانیول: وای الان زنگه ریاضیه منم هیچی از معادله ها بلد نیستم. بد شانسم که هستم مطمئنم معلم ازم می پرسه😓
اوهانی: منم بلد نیستم زیاد ولی خوشبختانه انقد خوش شانس هستم که ازم نپرسی 😂😅
سویونگ:(ی لبخند ریز زد) نگران نباشید من همرو بلدم اگه ازتون پرسید یا اینکه بردتون پایه تخته من کمکتون می کنم. بعدا هم اگه بخواین معادله هارو بهتون یاد می دم.
اوهانی و هانیول: باش.
هانیول: پس روت حساب کردما😉
سویونگ: باش☺
معلم وارد کلاس شد و هر کدوم رفتن سر جای خودشون نشستن.
معلم: سلام بچه ها این جلسه بهتون چند تا مسئله از درس جلسه قبل می دم حل کنید. می خوام ببینم درسارو یاد گرفتید یا نه.
معلم رفت پایه تخته و چند تا مسئله نوشت.
معلم: خب... خانم... لی هانیول بیاد پایه تخته اولین مسئله رو حل کنه.
هانیول: تف تو این شانس گفتم که شانسم بده (زیر لب)
هانیول با شک از جاش بلند شد و با قدم های اروم اروم سمت تخته می رفت. خیلی استرس داشت چون چیزی بلد نبود. ی دفعه یکی ی کاغذ گذاشت تو دستش به اون شخص نگا کرد دید سویونگه. سویونگ ی چشمک ریز بهش زد. اروم طوری که معلم نبینه لای کاغذ و باز کرد حل مسئله بود. خوب نگاش کرد و حفظش کرد.
معلم: زود باش خانم لی.
هانیول: چشم ببخشید اومدم.
رفت پای تخته و حلش کرد و بعد به معلم نگاه کرد.
معلم: درسته افرین برو بشین سر جات.
هانیول: ممنون.
رفت و ی نفس راحت کشید.
(یکم بعد که زنگ کلاس خورد)
همه به غیر از اون سه نفر از کلاس رفتن بیرون...
اسلاید ۲ سویونگ
اسلاید 3 هانیول
اسلاید ۴ اوهانی
امید وارم خوشتون اومده باشه💜🌹
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفید و قرمزش کن❤
یکم دیگه پارت بعد رو هم به مناسبت ۱۰۰ تایی شدنم اپ می کنم😉😍❤🌹
۱۹.۰k
۲۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.