☆♡پارت: ۵♡☆
☆♡پارت: ۵♡☆
سویونگ: ام.. خ.. خب... باشه. من کیم سویونگم.
دختره: ام خوشبختم. منم...
سویونگ: می دونم لی هانیول هستی تو کلاس خودتو معرفی کردی.
هانیول: ا اره راست می گی یادم نبود هم کلاسیم.
سویونگ: اره.
گوشی هانیول زنگ خورد.
هانیول: الو... اجوما... نه... چیزی نشده نگران نباش...با دوستم داشتم یکم قدم می زدم الان میام...باش آنیونگ.(به کره هم معنی سلام میده هم خدافظ)
هانیول: اجوما بود تو خونه ی ما کار می کنه اما مثل مامانم می مونه نگرانم شده بود. من دیگه باید برم دوست جونم آنیونگ 😘
سویونگ: باش آنیونگ.
هانیول رفت سویونگ هم قدم زنان رفت به سمت خونش.
(فلش بک به رسیدن سویونگ به خونه)
*سویونگ ویو
رسیدم خونه مثل همیشه به غیر از خدمت کار و نگهبانا کسی خونه نیستن منم رفتم تو اتاقم. امروز چه روز عجیبی بود. ولی من من بالاخره ی دوست پیدا کردم. خیلی عجیبه ی حس عجیبی دارم. بی خیال فقط ی دوسته دیگه اروم باش. رفتم سمت دفتر کتابام که درسامو بخونم هفته دیگه امتحانا شروع میشن.
البته همشونو به لطف حافظه خوبی که دارم حفظم. پس رفتم سمت کتابای زبان فرانسویم و یکم تمرین کردم.
( دو ساعت بعد)
کتابو بستم رفتم سمت هدفونم همیشه اهنگ گوش کردن ارومم می کرد. ی اهنگ ملایم پخش کردمو چشمامو بستم و سعی کردم ذهنمو از همه چیز خالی کنم موسیقیو خیلی دوست دارم.
(فردا صبح)
بیدار شدم . ساعت ۶ بود. رفتم لباس مدرسمو پوشیدم. رفتم تو اشپز خونه دو تا نون تست برداشتمو روشون کلی نوتلا زدم و خوردم. رفتم بیرون و سوار ماشین شدمو راننده به سمت مدرسه حرکت کرد ولی امروز یکم فرق داشت برای دیدن دوست جدیدم هیجان داشتم ولی زیاد به روی خودم نیاوردم.
ماشین وایساد منم پیاده شدم و رفتم داخل حیاط مدرسه و...
امید وارم خوشتون اومده باشه😘💜🌹
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
امشب پارت بعدی رم می زارم🌹
سویونگ: ام.. خ.. خب... باشه. من کیم سویونگم.
دختره: ام خوشبختم. منم...
سویونگ: می دونم لی هانیول هستی تو کلاس خودتو معرفی کردی.
هانیول: ا اره راست می گی یادم نبود هم کلاسیم.
سویونگ: اره.
گوشی هانیول زنگ خورد.
هانیول: الو... اجوما... نه... چیزی نشده نگران نباش...با دوستم داشتم یکم قدم می زدم الان میام...باش آنیونگ.(به کره هم معنی سلام میده هم خدافظ)
هانیول: اجوما بود تو خونه ی ما کار می کنه اما مثل مامانم می مونه نگرانم شده بود. من دیگه باید برم دوست جونم آنیونگ 😘
سویونگ: باش آنیونگ.
هانیول رفت سویونگ هم قدم زنان رفت به سمت خونش.
(فلش بک به رسیدن سویونگ به خونه)
*سویونگ ویو
رسیدم خونه مثل همیشه به غیر از خدمت کار و نگهبانا کسی خونه نیستن منم رفتم تو اتاقم. امروز چه روز عجیبی بود. ولی من من بالاخره ی دوست پیدا کردم. خیلی عجیبه ی حس عجیبی دارم. بی خیال فقط ی دوسته دیگه اروم باش. رفتم سمت دفتر کتابام که درسامو بخونم هفته دیگه امتحانا شروع میشن.
البته همشونو به لطف حافظه خوبی که دارم حفظم. پس رفتم سمت کتابای زبان فرانسویم و یکم تمرین کردم.
( دو ساعت بعد)
کتابو بستم رفتم سمت هدفونم همیشه اهنگ گوش کردن ارومم می کرد. ی اهنگ ملایم پخش کردمو چشمامو بستم و سعی کردم ذهنمو از همه چیز خالی کنم موسیقیو خیلی دوست دارم.
(فردا صبح)
بیدار شدم . ساعت ۶ بود. رفتم لباس مدرسمو پوشیدم. رفتم تو اشپز خونه دو تا نون تست برداشتمو روشون کلی نوتلا زدم و خوردم. رفتم بیرون و سوار ماشین شدمو راننده به سمت مدرسه حرکت کرد ولی امروز یکم فرق داشت برای دیدن دوست جدیدم هیجان داشتم ولی زیاد به روی خودم نیاوردم.
ماشین وایساد منم پیاده شدم و رفتم داخل حیاط مدرسه و...
امید وارم خوشتون اومده باشه😘💜🌹
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
امشب پارت بعدی رم می زارم🌹
۱۸.۱k
۲۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.