پارت دوازدهم فصل دوم
پارت دوازدهم فصل دوم
کوک ویو
اون اته ؟!
/کوک داداش اون ات نیست؟
-پدصگ برا چی با این لباس اومده
بلند شدم داشتم می رفتم سمتش ک دخترای هر*زه اومدن سمتم و بهم می چسبین اتم مشغول دستور دادن بود ک ی پسره ای بهش چسبید و قشنگ شنیدم ک بهش گف
پسره:مهمونم می شی؟
و ات ی گلوله وسط پیشونیش خالی کرد معلوم بود خیلی عصبیه
سریع رفتم سمتش
-اتتتتتت( داد)این چ لباسیه
یهو ی سیلی بهم زد( گو خورده پسرم)
+هوی سر من داد نزنا
:ات اروم باش
ات ویو
کارام دست خودم نبود وقتی شنیدم ک اون مرده بهم گفت کوک همیشه با هر*زه هس دختر همونی ک الان کشتم
خون جلو چشام رو گرفته بود
می خواستم همه رو بکشم
یهو چند نفر اومدن دورمو گرفتن
یکیشون:اون کسی ک الان کشتی رفیق ما بود
+ن بابا کوچه راهش بازه
و بزن بزن شرو شد
همشونو داشتم نا کار می کردم ولی داشتم کم می اوردم
یهو لیا و سوادا و هایان و سون ها رو دیدم داشتن می دوییدن سمتم اونا هم درگیر شدن دایون هم همین طور یکشون چاقو در اورد کرد ت پهلوم یهو کوک ی مشت زد بهش ک یکی از دندوناش پرید بیرون( واهاهای💥)
اومد بالا سرم
-ات خوبی
+ن..... نه
-تاقت بیار
کوک ویو
براید بغلش کردم و گذاشتمش ت ماشین و با اخرین سرعت می روندم و سریع رسیدیم بیمارستان برای ات برانکارد اوردن و گفتن باید عمل کنن
خیلی نگران بودم ک دایون بقیه اومدن
دایون ویو
وقتی دیدم ات اونجور شده خون جلو چشمامو گرفت دیگه تقاقتم تموم شد و اسلحمو در اوردم و شلیک کردم همه داشتم فرار می کردن همه رو کشدیم کمک کم پلیس داشت می یومد
سریع فرار کردیم و رفتیم ب بیمارستانی ک ات توش بود کوک رو جلو ی در اتاقی دیدم دوییدم جلوش
بلند شد
:حال ات خوبه؟
-داره عمل می شه
دیدم دکتر اومد بیرون دوعیدم سمتش
دکتر:هوف عملش موفقیت امیز بود ولی معلوم نیس کی ب هوش بیاد
یهو صدای دستگاه اومد دکتر دوعید ت
چشاش از کاسه در اورده بود
کوکم خیلی نگران بود
چند مین بعد
دوباره دکتر اومد بیرون
دکتر:اون دختر واقعن خیلی مقاومه خیلی سریع بهوش اومد می تونید ببینینش
همه دوعیدیم ت
دیدیم ات جلو پنجرس
کوک گفت
-می تونیم تنها باشیم؟
:البته بچه بیاید بیرون
کوک ویو
رفتم و از پشت بغلش کردم و ت گوشش گفتم
-اگه بری منم می یام
یهو منو پس زد
+گمشو بیرون( عربده)( چ رویی داره😐)
کوک ویو
اون اته ؟!
/کوک داداش اون ات نیست؟
-پدصگ برا چی با این لباس اومده
بلند شدم داشتم می رفتم سمتش ک دخترای هر*زه اومدن سمتم و بهم می چسبین اتم مشغول دستور دادن بود ک ی پسره ای بهش چسبید و قشنگ شنیدم ک بهش گف
پسره:مهمونم می شی؟
و ات ی گلوله وسط پیشونیش خالی کرد معلوم بود خیلی عصبیه
سریع رفتم سمتش
-اتتتتتت( داد)این چ لباسیه
یهو ی سیلی بهم زد( گو خورده پسرم)
+هوی سر من داد نزنا
:ات اروم باش
ات ویو
کارام دست خودم نبود وقتی شنیدم ک اون مرده بهم گفت کوک همیشه با هر*زه هس دختر همونی ک الان کشتم
خون جلو چشام رو گرفته بود
می خواستم همه رو بکشم
یهو چند نفر اومدن دورمو گرفتن
یکیشون:اون کسی ک الان کشتی رفیق ما بود
+ن بابا کوچه راهش بازه
و بزن بزن شرو شد
همشونو داشتم نا کار می کردم ولی داشتم کم می اوردم
یهو لیا و سوادا و هایان و سون ها رو دیدم داشتن می دوییدن سمتم اونا هم درگیر شدن دایون هم همین طور یکشون چاقو در اورد کرد ت پهلوم یهو کوک ی مشت زد بهش ک یکی از دندوناش پرید بیرون( واهاهای💥)
اومد بالا سرم
-ات خوبی
+ن..... نه
-تاقت بیار
کوک ویو
براید بغلش کردم و گذاشتمش ت ماشین و با اخرین سرعت می روندم و سریع رسیدیم بیمارستان برای ات برانکارد اوردن و گفتن باید عمل کنن
خیلی نگران بودم ک دایون بقیه اومدن
دایون ویو
وقتی دیدم ات اونجور شده خون جلو چشمامو گرفت دیگه تقاقتم تموم شد و اسلحمو در اوردم و شلیک کردم همه داشتم فرار می کردن همه رو کشدیم کمک کم پلیس داشت می یومد
سریع فرار کردیم و رفتیم ب بیمارستانی ک ات توش بود کوک رو جلو ی در اتاقی دیدم دوییدم جلوش
بلند شد
:حال ات خوبه؟
-داره عمل می شه
دیدم دکتر اومد بیرون دوعیدم سمتش
دکتر:هوف عملش موفقیت امیز بود ولی معلوم نیس کی ب هوش بیاد
یهو صدای دستگاه اومد دکتر دوعید ت
چشاش از کاسه در اورده بود
کوکم خیلی نگران بود
چند مین بعد
دوباره دکتر اومد بیرون
دکتر:اون دختر واقعن خیلی مقاومه خیلی سریع بهوش اومد می تونید ببینینش
همه دوعیدیم ت
دیدیم ات جلو پنجرس
کوک گفت
-می تونیم تنها باشیم؟
:البته بچه بیاید بیرون
کوک ویو
رفتم و از پشت بغلش کردم و ت گوشش گفتم
-اگه بری منم می یام
یهو منو پس زد
+گمشو بیرون( عربده)( چ رویی داره😐)
۷.۱k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.