رویای بزرگ
رویای بزرگ
#part4
چیزی شده دخترم؟
از آینه وسط نگاهی بهش انداختم و گفتم نه بابا جون چون رستا رفته آمریکا ناراحتم
مامان به عقب نگاهی انداخت و گفت:
ناراحت نباش عزیزم الان میریم رستوران خوش میگذرونیم تازه پارسا هم تو راهه داره میاد.
خب خب فکرای الکی نکنید پارسا دوست پسرش نیست
پارسا برادر بزرگترشه که دکتره و خونه مجردی خودش زندگی میکنه
بالاخره رسیدیم به رستوران انگار بسته بود اما بابا اول رفت داخل،ما هم پشت سرش رفتیم تو
روبه بابا گفتم:
بابا جون نیازی نبود کل رستورانو رزرو کنی همین که امروز نرفتی سرکار واسه من یک هدیس🙃
بابا روبه من گفت:
بابا جون من کل رستورانو رزرو نکردم من کلا یه میز رزرو کردم🙄
هر سه تامون متعجب به هم نگاه میکردیم که یهو داداش پارسا با یک کیک اومد سمتمون خوشحال شدم رفتم بغلش کردم و گفتم:
#part4
چیزی شده دخترم؟
از آینه وسط نگاهی بهش انداختم و گفتم نه بابا جون چون رستا رفته آمریکا ناراحتم
مامان به عقب نگاهی انداخت و گفت:
ناراحت نباش عزیزم الان میریم رستوران خوش میگذرونیم تازه پارسا هم تو راهه داره میاد.
خب خب فکرای الکی نکنید پارسا دوست پسرش نیست
پارسا برادر بزرگترشه که دکتره و خونه مجردی خودش زندگی میکنه
بالاخره رسیدیم به رستوران انگار بسته بود اما بابا اول رفت داخل،ما هم پشت سرش رفتیم تو
روبه بابا گفتم:
بابا جون نیازی نبود کل رستورانو رزرو کنی همین که امروز نرفتی سرکار واسه من یک هدیس🙃
بابا روبه من گفت:
بابا جون من کل رستورانو رزرو نکردم من کلا یه میز رزرو کردم🙄
هر سه تامون متعجب به هم نگاه میکردیم که یهو داداش پارسا با یک کیک اومد سمتمون خوشحال شدم رفتم بغلش کردم و گفتم:
۱.۱k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.