باز کن در را برایت شعر ناب آورده ام
بـــاز کن در را برایت شعــــر ناب آورده ام
یک غزل شیرین تر از شهد شراب آورده ام
باز کن در را که از صحــن بلند آسمان
یک بغل احساس گرم آفتاب آورده ام
از صــدای تیشه ی فرهــاد بر آغـوش کـوه
بوسه ی دلچسب شیرین ، بازتاب آورده ام
از نگـــاه مست مجنــون بر مـــدار زندگی
عشق را بالاترین فصل الخطاب آورده ام
گفته بودی عقل را در راه دل باید شکست
یک جهــان دیوانگــــی را در جواب آورده ام
باز کن در را شنیدم بی قراری می کنی
از قـــطار تا ابــد در راه ، تاب آورده ام
باز کن ، بنشین تماشا کن که بعد از مرگ هم
شعــــر گفتــــم ، واژه را بر وزن آب آورده ام
#محمدرضا_بداغی
یک غزل شیرین تر از شهد شراب آورده ام
باز کن در را که از صحــن بلند آسمان
یک بغل احساس گرم آفتاب آورده ام
از صــدای تیشه ی فرهــاد بر آغـوش کـوه
بوسه ی دلچسب شیرین ، بازتاب آورده ام
از نگـــاه مست مجنــون بر مـــدار زندگی
عشق را بالاترین فصل الخطاب آورده ام
گفته بودی عقل را در راه دل باید شکست
یک جهــان دیوانگــــی را در جواب آورده ام
باز کن در را شنیدم بی قراری می کنی
از قـــطار تا ابــد در راه ، تاب آورده ام
باز کن ، بنشین تماشا کن که بعد از مرگ هم
شعــــر گفتــــم ، واژه را بر وزن آب آورده ام
#محمدرضا_بداغی
- ۱.۳k
- ۳۰ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط