جیرز پارت 10

شب شده بود و حوصلم سر رفته بود رفتم پارتی که دیدم یک پسر داره می افته رفتم دیدم جیمینه دیدم بیهوش شده برای همین کولش کردم و سوار ماشین کردمش بردمش خونش اما کسی نبود برای همین مجبور بودم خودم ازش مراقبت کنم گذاشتمش رو تخت وخودم رفتم تو حال خیلی خسته بودم برای همین رو مبل خوابم برد
#جیمین
بیدار شدم دیدم همون لباس دیشبی تنمه اصلا من چرا اینجام کی اومدم تو اتاقم چرا یادم نمیاد رفتم تو هال دیدم رزی رو مبل خوابش برده و از اونجا فهمیدم چی شده بیدارش کردم
رزی:هاچیه
جیمین :هی پاشو برو خونتون
رزی:اها باش
پاشد و رفت
#رزی
رسیدم خونه که دیدم پدرم جلو در منتظرمه تا من رو دید دوید سمتم
پدر : کجابودی دختر نگرانت شدم
رزی:ببخشید که نگرانت کردم خونه ی یکی از دوستام بودم
پدر :اها خوب باش
رفتم تو خونه
خانم دی : خانم پارک خیلی نگرانتون بودیم صبحانه حاضره اگر نخوردید می تونید برید در اشپزخانه و اینکه صبحانه امروز با مادرتون و عموتون سرو میشه
رزی:اها باش
خیلی گشنم بود برای همین رفتم سمت اشپزخانه و به همه سلام کردم و رو صندلینم نشستم
جنی :هی دختر کجا بودی همه نگرانت بودن
رزی:پیش یکی از دوستام
عمو:ای خدا ببین برادر زادم یکذره ادب نداره که یک اشراف زاده نباید بی اطلاع جایی بره
رزی :ببخشید عمو
عموم خیلی سخت می گیره و اصلا دوست نداره من با دخترش بچرخم می گه من یک دختر ولگردم و از این چیز ها
جنی :هی پدر اسون بگیر
عمو :اسون انسان اگر اسون بگیره به هیچ جا نمی رسه .......
#خاص #جذاب #بینظیر #قشنگ #شیک #هنری #BEAUTIFUL_NICE #FANDOGHI #CLIP_VIDEO