میدونی دلبر!
میدونی دلبر!
دلم اون خونه های قدیمی که وسطشون حوض هست رو میخواد. بشینم اونجا پای روزمرّگیات و فقط گوش کنم و تو هم با اون صدات، گوشامو نوازش کنی.
بشینم بر و بر نگات کنم و بگی:
" ببین این دیوونه رو؛ باز روم قفلی زد."
اشاره کنم به گلدون روی حوض و بگم:" زیبای جان؛ تو این گلدون چیکار میکنی؟"
بخندی و بگی:" داریم جوونه میزنیم برای آقامون."
شب که شد، بشینم و برات شاملو بخونم:
"در عشق ، بیش از هر چیز دیگر ، بیش از لذت ها ، آتش و شور و حرارت آن را می خواهم."
سکوت کنی و فقط صدای نفسات به گوش برسه.
"آنچه به تو می دهم عشق من نیست؛ بلکه تو خود، عشق منی. تویی که عشق را در من بیدار می کنی و..."
بگی برام بنویس و من، تک به تک کلمه هام رو از وجودِ عشق درونم برات بنویسم:
" بانوی دلبرِ من؛ دیدگانم کور و قلبم تاریک بود. عشقت شد نورِ دیده من. ابدی شده ای در قلبم مثل "خون در رگهای من."
#♥
دلم اون خونه های قدیمی که وسطشون حوض هست رو میخواد. بشینم اونجا پای روزمرّگیات و فقط گوش کنم و تو هم با اون صدات، گوشامو نوازش کنی.
بشینم بر و بر نگات کنم و بگی:
" ببین این دیوونه رو؛ باز روم قفلی زد."
اشاره کنم به گلدون روی حوض و بگم:" زیبای جان؛ تو این گلدون چیکار میکنی؟"
بخندی و بگی:" داریم جوونه میزنیم برای آقامون."
شب که شد، بشینم و برات شاملو بخونم:
"در عشق ، بیش از هر چیز دیگر ، بیش از لذت ها ، آتش و شور و حرارت آن را می خواهم."
سکوت کنی و فقط صدای نفسات به گوش برسه.
"آنچه به تو می دهم عشق من نیست؛ بلکه تو خود، عشق منی. تویی که عشق را در من بیدار می کنی و..."
بگی برام بنویس و من، تک به تک کلمه هام رو از وجودِ عشق درونم برات بنویسم:
" بانوی دلبرِ من؛ دیدگانم کور و قلبم تاریک بود. عشقت شد نورِ دیده من. ابدی شده ای در قلبم مثل "خون در رگهای من."
#♥
۲.۱k
۱۰ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.