اتفاقِ ناگهانیِ دوست داشتنیِ من ،
اتفاقِ ناگهانیِ دوست داشتنیِ من ،
قلمی بردار و کنارم بنشین!
دفتر سرنوشتم را به تو می سپارم ؛
سرنوشتی که گذشته اش را دوست ندارم
اما آینده اش سفید است!
لطفا از همین حالا به بعد اش را
هر طور که می خواهی
بنویس ،
طبق میل و سلیقهٔ خودت
هر طور که دلت خواست ،
اصلا از اینجا به بعد زندگیِ من
باشد مالِ تو!
اما یک شرط دارد و آن این است که
در هر داستانی که می نویسی ،
"تو" نقش اول و اساسی قصه را بازی کنی
و من آن عاشق سینه چاک دخترِ چشم آفتابیِ
زیبا و دلبربای ماجراهایت باشم
که دائم نام "تو" بر زبانش جاری
و یاد "تو" دلیل زنده بودنش است!
همین!
پس بنویس که دلم عجیب
یک زندگیِ پر ماجرای عاشقانه
می خواهد ،
زندگی ای که "تو" ،
دلیل همه اتفاق های خوبِ آن باشی!
#♥
قلمی بردار و کنارم بنشین!
دفتر سرنوشتم را به تو می سپارم ؛
سرنوشتی که گذشته اش را دوست ندارم
اما آینده اش سفید است!
لطفا از همین حالا به بعد اش را
هر طور که می خواهی
بنویس ،
طبق میل و سلیقهٔ خودت
هر طور که دلت خواست ،
اصلا از اینجا به بعد زندگیِ من
باشد مالِ تو!
اما یک شرط دارد و آن این است که
در هر داستانی که می نویسی ،
"تو" نقش اول و اساسی قصه را بازی کنی
و من آن عاشق سینه چاک دخترِ چشم آفتابیِ
زیبا و دلبربای ماجراهایت باشم
که دائم نام "تو" بر زبانش جاری
و یاد "تو" دلیل زنده بودنش است!
همین!
پس بنویس که دلم عجیب
یک زندگیِ پر ماجرای عاشقانه
می خواهد ،
زندگی ای که "تو" ،
دلیل همه اتفاق های خوبِ آن باشی!
#♥
۱۷۹
۱۰ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.