آه می بینم می بینم

آه می بینم، می بینم
تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی
من به اندازه ی زیبایی تو غمگینم
چه امید عبثی
من چه دارم که تو را در خور؟
هیچ
من چه دارم که سزاوار تو؟
هیچ
تو همه هستی من، هستی من
تو همه زندگی من هستی
تو چه داری؟
همه چیز
تو چه کم داری؟
هیچ
بی تو در می یابم
چون چناران کهن
از درون تلخی واریزم را
کاهش جان من این شعر من است
آرزو می کردم
که تو خواننده ی شعرم باشی
راستی شعر مرا می خوانی؟
نه، دریغا، هرگز
باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی
کاشکی شعر مرا می خواندی

#حمید_مصدق
دیدگاه ها (۸)

بیـــشتر آدم هاتجربه ی یک شب تا صبح نخــوابیدن رو دارندیک شب...

این روزا خیلی گله دارماین روزا باید باشی . . این روزا باید د...

یکبار رفتیم به یک پارک شلوغ ، طبق معمول داشت به بازی بچه ها...

هر پنجره، آواز رهایی شده استغرق عسل، استکان چایی شده استخورش...

من گریه من اشک من عرررررررررر

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

الا ای دلبر زیبا کجاییچراپیش من تنهانیاییتو تنهایی و من تنها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط