ببخشید بچه ها چون پارت اول یادم رفته بود سن ا/ت ۲۴ و جونگ
ببخشید بچه ها چون پارت اول یادم رفته بود سن ا/ت ۲۴ و جونگ کوک ۲۶
پارت ۲ «مافیای سفید»
ویوی ا/ت :
+چون بعد تموم شدن جشن جولیا خیلی اصرار کرد که بریم بیرون منم قبول کردم و یه لباس ست برداشتم پوشیدم چون زیاد آرایش. دوست ندارم فقط بارم لب زدم و کفش های سفید اسپرتم رو پا کردم (اسلاید سوم) و نشستم و با گوشیم ور رفتم که جولیا اومد رفتیم بیرون قدم زدیم
ویوی جونگ کوک:
_مثل همیشه لباس های لشم رو پوشیدم (اسلاید دوم ) و سمت بار حرکت کردم تا نقشه رو به تهیونگ توضیح بدم
رسیدم بار نشستم جای همیشگی تهیونگ اومد
÷سلام
_سلام
÷خب الان یه مشکلی داریم
_چی
÷منم باید ازدواج کنم
÷باشه بزار مال منو راه بندازیم مال تو رو هم حل می کنیم
÷اوک...... نقشه آن چیه
_ببین (داشتم نقشه رو توضیح می دادم که بیرون دیدمشون به تهیونگ گفتم نقشه عوض شد دنبالم بیوفته)
ا/ت ویو
نگاه های سنگینی رومون حس کردم به جولیا گفتم بریم مغازه
جولیا تعجب کرد چون من از جا های شلوغ خوشم نمیاد
رفتیم تو جولیا دید که نگرانم پرسید چرا نگرانی منم کشوندم تو یک گوشه و همه چی رو بهش توضیح دادم
بعد چند مین فکر کردم رفتن
+جولیا
×ها چیه
+فکر کنم رفتن بیا بریم
×باشع
+رفتیم بیرون که یهو یه دستمال روی صورتم حس کردم و بیهوش شدم
ویوی تهیونگ
÷چون جونگ کوک ا/ت رو بیهوش کرد منم مجبور شدم اون یکی دختر رو بیهوش کنم تا به پلیس نگه
_تهیونگ نظرت چیه تو هم با این ازدواج کنی
÷اوکی
پایان پارت شرط باز ۱۵ لایک و ۲۵ کامنت ❤️😘
پارت ۲ «مافیای سفید»
ویوی ا/ت :
+چون بعد تموم شدن جشن جولیا خیلی اصرار کرد که بریم بیرون منم قبول کردم و یه لباس ست برداشتم پوشیدم چون زیاد آرایش. دوست ندارم فقط بارم لب زدم و کفش های سفید اسپرتم رو پا کردم (اسلاید سوم) و نشستم و با گوشیم ور رفتم که جولیا اومد رفتیم بیرون قدم زدیم
ویوی جونگ کوک:
_مثل همیشه لباس های لشم رو پوشیدم (اسلاید دوم ) و سمت بار حرکت کردم تا نقشه رو به تهیونگ توضیح بدم
رسیدم بار نشستم جای همیشگی تهیونگ اومد
÷سلام
_سلام
÷خب الان یه مشکلی داریم
_چی
÷منم باید ازدواج کنم
÷باشه بزار مال منو راه بندازیم مال تو رو هم حل می کنیم
÷اوک...... نقشه آن چیه
_ببین (داشتم نقشه رو توضیح می دادم که بیرون دیدمشون به تهیونگ گفتم نقشه عوض شد دنبالم بیوفته)
ا/ت ویو
نگاه های سنگینی رومون حس کردم به جولیا گفتم بریم مغازه
جولیا تعجب کرد چون من از جا های شلوغ خوشم نمیاد
رفتیم تو جولیا دید که نگرانم پرسید چرا نگرانی منم کشوندم تو یک گوشه و همه چی رو بهش توضیح دادم
بعد چند مین فکر کردم رفتن
+جولیا
×ها چیه
+فکر کنم رفتن بیا بریم
×باشع
+رفتیم بیرون که یهو یه دستمال روی صورتم حس کردم و بیهوش شدم
ویوی تهیونگ
÷چون جونگ کوک ا/ت رو بیهوش کرد منم مجبور شدم اون یکی دختر رو بیهوش کنم تا به پلیس نگه
_تهیونگ نظرت چیه تو هم با این ازدواج کنی
÷اوکی
پایان پارت شرط باز ۱۵ لایک و ۲۵ کامنت ❤️😘
۶.۵k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.