عشق (پارت ۴۳)
// ویو یونا //
ای وای نیم ساعتی میشه مینجی رفته ، اینقد غرق گوشیم بودم نفهمیدم کی شد. با چشام دنبالش گشتم نبود، در عوض جیمینو دیدم رفتم پیشش
یونا: جیمین *آروم*
جیمین: جانم عشقم؟
هن؟ جانم عشقم؟ ماتم برده بود
ته: هووووووو چی داری میگی؟ عشقم چیهههه ؟ *عصبی*
جیمین: حق ندارم به زنم بگم عشقم؟
ته: جیمین میزنم دهنتا *عصبی*
یونا: هیسسسس داد و بیداد نکنین همه میبینن زشته
ته: ینی تو مشکلی نداری جیمین بت بگه عشقم؟
یونا: خب بنده خدا اشتباه گرف منو
جیمین: چ....چی؟
برمیگرده طرفم
جیمین: یونا تویی؟ صدات چقد شبیه صدا مینجیه دختر*خنده*
یونا: دیدیییییی
ته: خب حالا، ببخشید هیونگ
جیمین: اشکال نداره، منم رو مینجی غیرتیم *خنده*
یونا و ته: *خنده*
( یونا و ته روبه رو هم بودن و یونا پشت جیمین برا همین جیمین یونا رو ندید )
ته: با جیمین چیکار داری؟
یونا: مینجی کو؟
جیمین: رفته بود سرویس آرایششو تمدید کنه
یونا: میدونم الان کو؟
جیمین: هنوز نیومده؟ نیم ساعت میشه رفته *نگران*
یونا: میرم دنبالش
جیمین: بذار منم بیام *نگران*
یونا: بیای چیکار؟ *خنده* میرم باهم برمیگردیم
ته دستشو میذاره رو شونه جیمین
ته: نگران نباش هیونگ، شاید کارش طول کشیده
جیمین: امیدوارم
میرم سمت سرویس
یونا: مینجی
یونا: سیسی
یونا: خانوم پارک
یونا: مینجییییییییی
یهو یه دستمال اومد جلو صورتم و دیگه هیچی نفهمیدم
// ویو ته //
یه ربعه یونا رفته من دیگه طاقت ندارم، دارم میمیرم از نگرانی، بدون اینکه چیزی بگم میرم سمت سرویس
حمایت یادت نره کیوتم 🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
ای وای نیم ساعتی میشه مینجی رفته ، اینقد غرق گوشیم بودم نفهمیدم کی شد. با چشام دنبالش گشتم نبود، در عوض جیمینو دیدم رفتم پیشش
یونا: جیمین *آروم*
جیمین: جانم عشقم؟
هن؟ جانم عشقم؟ ماتم برده بود
ته: هووووووو چی داری میگی؟ عشقم چیهههه ؟ *عصبی*
جیمین: حق ندارم به زنم بگم عشقم؟
ته: جیمین میزنم دهنتا *عصبی*
یونا: هیسسسس داد و بیداد نکنین همه میبینن زشته
ته: ینی تو مشکلی نداری جیمین بت بگه عشقم؟
یونا: خب بنده خدا اشتباه گرف منو
جیمین: چ....چی؟
برمیگرده طرفم
جیمین: یونا تویی؟ صدات چقد شبیه صدا مینجیه دختر*خنده*
یونا: دیدیییییی
ته: خب حالا، ببخشید هیونگ
جیمین: اشکال نداره، منم رو مینجی غیرتیم *خنده*
یونا و ته: *خنده*
( یونا و ته روبه رو هم بودن و یونا پشت جیمین برا همین جیمین یونا رو ندید )
ته: با جیمین چیکار داری؟
یونا: مینجی کو؟
جیمین: رفته بود سرویس آرایششو تمدید کنه
یونا: میدونم الان کو؟
جیمین: هنوز نیومده؟ نیم ساعت میشه رفته *نگران*
یونا: میرم دنبالش
جیمین: بذار منم بیام *نگران*
یونا: بیای چیکار؟ *خنده* میرم باهم برمیگردیم
ته دستشو میذاره رو شونه جیمین
ته: نگران نباش هیونگ، شاید کارش طول کشیده
جیمین: امیدوارم
میرم سمت سرویس
یونا: مینجی
یونا: سیسی
یونا: خانوم پارک
یونا: مینجییییییییی
یهو یه دستمال اومد جلو صورتم و دیگه هیچی نفهمیدم
// ویو ته //
یه ربعه یونا رفته من دیگه طاقت ندارم، دارم میمیرم از نگرانی، بدون اینکه چیزی بگم میرم سمت سرویس
حمایت یادت نره کیوتم 🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
- ۵.۷k
- ۱۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط