بی تی اس
P.t4
جیمین: شرط اینه که تو امشب پیشم بخابی
ا.ت: مگه..،
چاره ای نداشتم قبول کردم رفتم پائین تا آب بخورم که یهو بیهوش شدم
(ویو جیمین)
بعد رفتن ا.ت یه یهو صدایی از پایین اومد سریع رفتم پایین دیدن ا.ت رو زمین افتاده سریع براید استایلش کردم بردمش بیمارستان .
رفتمپیش دکتر گفت چیزیش نیست و بخاطر خستگی بیهوش شده
رفتم پیش ا.ت دیدم به هوش اومده محکم بغلش کردم
جیمین :نگرانت بودم دختر
ا.ت :عااا .. میشه ولم کنی
جیمین: ببخشید
(صبح)
بیدار شدم سریع لیا رو بیدلر کردم و وسایلمو جمع کردمو لباسامو پوشیدم
رفتم جلودر منتظر جیمین بودم که گوشیم رنگ خورد
ا.ت:بله بفرمایید
جیمز:چطور منو نشناختی؟
ا.ت:جی..جیمز .. چرا زنگ زدی
جیمز:دارم میام پیشت بگو کجایی؟
ا.ت:ن..نمیخواد بیای من خونه نیستم
جیمز:پس کجایی بگو بیام
تا خواستم جوابشو بدم جیمین گوشیمو گرفت و قطع کرد داشتم نفس نفس میزدم، بغلم کرد جیمین:من پیشتم نگران نباش نمیزارم آسیبی بهت برسونه جکسون:اووووو چشمم روشنن
جیمین :خفه تو و لیا با یه ماشین منو ا.ت با ماشین من میریم
جکسون :باشه پس بریم
(ویو جیمین)
دیدم ا.ت بد استرس. داشت دستشو گرفتم و به رانندگیم ادامه دادم
یکم بعدش دیدم که آروم خوابیده لبخند زدم
(ویو ا.ت تو هتل)
رفتم اتاق بگیرم که دیدم جیمین گرفته منم به خیال اینکه فقط خودم با لیا هستم رفتم تو و حموم کردم یه حموم ۱۵ دقیقه گرفتم اومدم بیرون که دیدم جیمین رو مبل نشسته منم تو شک هستم چون با یه حوله که به زور تا روی روی رونم میرسید ظاهر شدم
ویو جیمین: با یه حوله که به زور به روی رونش میرسید اومد بیرون رفتم سمتش دستمو دور کمرش حلقه کردم جیمین: میشه ددیت شم
ا.ت:چ...چی د.دیم
جیمین:آره نمیشه یعنی
ا.ت:عا... ن.نمیدونمم🥴
جیمین:میریم تو بالکن لباساتو بپوش بیا پیشم
ا.ت :عا ب...باش
اخیشش رفتش زود لباسامو عوض کردن رفتم پیشش خواستم غافلگیرش کنم از پشت پریدم تو بقلش
جیمین:اوو میبینم که شیطون شدی
ا،ت :خب آره وقتی تو منو نجات میدی
برگشت و دستشو دور کمرم حلقه کرد و دوباره بوسم کرد منم همکاری کردم
(پرسی از زمان )
عصر بود و ما برای پارتی که یکی از دوست های جیمین که مثلا دوستش بود دعوت بودیم
یه میکاپ لایت کردم موهامو باز گذاشتم
که جیمین اومد دستشو دور کمر حلقه کرد
جیمین:اوو چه لیدی زیبایی
ا.ت: توهم زیبا شدی مستر
جیمین:چرا ددی صدام نمیکنی هوم؟
ا.ت :عا دیر میشه بریم
رفتیم پایین که دیدم جیمز داره میاد سمتمون
جیمز:اوو جیمین خوش اومدی از این ورا
جیمین نگاهی سردی بهش انداخت گفت: جیمز چطوری؟
جیمز :این بانوی زیبا کیه؟
همچنان که با جیمین حرف میزد به منم نگا میکرد
جیمین:عا یادم رفت جیمز این دوس دخترمه
جیمز :خوش بختم
ا.ت:منم
از کنار جیمز رد شدیم بد استرس داشتم تمام بدنم میلرزید که جیمین بقلم کرد
رفتم یه جام برداشتم خورم که جیمز او مد سمتم
جیمز:چرا نگفتی با جیمین رابطه داری
ا.ت:به تو چه ...به ...تو..چه
جیمز:یعنی چی
جیمین اومد سمتمون دستمو گرفت
ا.ت. :عا عشقم اوپدی بریم یکم برقصیم
جیمین:فکر خ بیه
قیافه ی ترسناک جیمز رو میدیدم
(پرسی از زمان)
بعد پارتی منو جیمین بدجوری مست بودیم
رفتیم تو اتاق که ........
(جیمین اینجا ۲۶ سالشه)
استایل ا.ت رو میزارم اسلاید بعدی
فقط لباسش مشکی و مدل موهاش همون
جیمین: شرط اینه که تو امشب پیشم بخابی
ا.ت: مگه..،
چاره ای نداشتم قبول کردم رفتم پائین تا آب بخورم که یهو بیهوش شدم
(ویو جیمین)
بعد رفتن ا.ت یه یهو صدایی از پایین اومد سریع رفتم پایین دیدن ا.ت رو زمین افتاده سریع براید استایلش کردم بردمش بیمارستان .
رفتمپیش دکتر گفت چیزیش نیست و بخاطر خستگی بیهوش شده
رفتم پیش ا.ت دیدم به هوش اومده محکم بغلش کردم
جیمین :نگرانت بودم دختر
ا.ت :عااا .. میشه ولم کنی
جیمین: ببخشید
(صبح)
بیدار شدم سریع لیا رو بیدلر کردم و وسایلمو جمع کردمو لباسامو پوشیدم
رفتم جلودر منتظر جیمین بودم که گوشیم رنگ خورد
ا.ت:بله بفرمایید
جیمز:چطور منو نشناختی؟
ا.ت:جی..جیمز .. چرا زنگ زدی
جیمز:دارم میام پیشت بگو کجایی؟
ا.ت:ن..نمیخواد بیای من خونه نیستم
جیمز:پس کجایی بگو بیام
تا خواستم جوابشو بدم جیمین گوشیمو گرفت و قطع کرد داشتم نفس نفس میزدم، بغلم کرد جیمین:من پیشتم نگران نباش نمیزارم آسیبی بهت برسونه جکسون:اووووو چشمم روشنن
جیمین :خفه تو و لیا با یه ماشین منو ا.ت با ماشین من میریم
جکسون :باشه پس بریم
(ویو جیمین)
دیدم ا.ت بد استرس. داشت دستشو گرفتم و به رانندگیم ادامه دادم
یکم بعدش دیدم که آروم خوابیده لبخند زدم
(ویو ا.ت تو هتل)
رفتم اتاق بگیرم که دیدم جیمین گرفته منم به خیال اینکه فقط خودم با لیا هستم رفتم تو و حموم کردم یه حموم ۱۵ دقیقه گرفتم اومدم بیرون که دیدم جیمین رو مبل نشسته منم تو شک هستم چون با یه حوله که به زور تا روی روی رونم میرسید ظاهر شدم
ویو جیمین: با یه حوله که به زور به روی رونش میرسید اومد بیرون رفتم سمتش دستمو دور کمرش حلقه کردم جیمین: میشه ددیت شم
ا.ت:چ...چی د.دیم
جیمین:آره نمیشه یعنی
ا.ت:عا... ن.نمیدونمم🥴
جیمین:میریم تو بالکن لباساتو بپوش بیا پیشم
ا.ت :عا ب...باش
اخیشش رفتش زود لباسامو عوض کردن رفتم پیشش خواستم غافلگیرش کنم از پشت پریدم تو بقلش
جیمین:اوو میبینم که شیطون شدی
ا،ت :خب آره وقتی تو منو نجات میدی
برگشت و دستشو دور کمرم حلقه کرد و دوباره بوسم کرد منم همکاری کردم
(پرسی از زمان )
عصر بود و ما برای پارتی که یکی از دوست های جیمین که مثلا دوستش بود دعوت بودیم
یه میکاپ لایت کردم موهامو باز گذاشتم
که جیمین اومد دستشو دور کمر حلقه کرد
جیمین:اوو چه لیدی زیبایی
ا.ت: توهم زیبا شدی مستر
جیمین:چرا ددی صدام نمیکنی هوم؟
ا.ت :عا دیر میشه بریم
رفتیم پایین که دیدم جیمز داره میاد سمتمون
جیمز:اوو جیمین خوش اومدی از این ورا
جیمین نگاهی سردی بهش انداخت گفت: جیمز چطوری؟
جیمز :این بانوی زیبا کیه؟
همچنان که با جیمین حرف میزد به منم نگا میکرد
جیمین:عا یادم رفت جیمز این دوس دخترمه
جیمز :خوش بختم
ا.ت:منم
از کنار جیمز رد شدیم بد استرس داشتم تمام بدنم میلرزید که جیمین بقلم کرد
رفتم یه جام برداشتم خورم که جیمز او مد سمتم
جیمز:چرا نگفتی با جیمین رابطه داری
ا.ت:به تو چه ...به ...تو..چه
جیمز:یعنی چی
جیمین اومد سمتمون دستمو گرفت
ا.ت. :عا عشقم اوپدی بریم یکم برقصیم
جیمین:فکر خ بیه
قیافه ی ترسناک جیمز رو میدیدم
(پرسی از زمان)
بعد پارتی منو جیمین بدجوری مست بودیم
رفتیم تو اتاق که ........
(جیمین اینجا ۲۶ سالشه)
استایل ا.ت رو میزارم اسلاید بعدی
فقط لباسش مشکی و مدل موهاش همون
۵.۵k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.