وقتی زورمان بدنیا و اتفاق های تلخش نرسد کارهای عجیبی میکن
وقتی زورمان بدنیا و اتفاق های تلخش نرسد کارهای عجیبی میکنیم ، انگار که درد بی درمان گرفته باشیم می افتیم به جان زندگیمان و خیلی چیزها را تغییر میدهیم.
قبل از هرکاری هجوم میبریم به اکانت_های مجازی و عکس پروفایلمان را عوض میکنیم ، جوری عوض میکنیم که هیچ لبخندی به چهره ی مان آشنا نیاید ، انگار که از ابتدا غمگین بوده ایم و دنیایمان به سیاهی شب های کویر...
عکسی انتخاب میکنیم که وصف حالمان باشد ، شعری ، جمله ای ، متنی شاید هم تصویر آدمی تنها که چمدانی در دست دارد و به سمت تاریکی میرود...
از خیلی ها دور میشویم ، گروه هارا بدون حرف ترک میکنیم و هیچ پیامی را نمیخوانیم ، شاید آنقدر زورمان به دنیای واقعی نرسیده و مجبور به نقش بازی کردن و خود را شاد و راضی جلوه دادن بوده ایم که میخواهیم بدون اینکه کسی بفهمد انتقاممان را از دنیای مجازی بگیریم و خیال خودمان را راحت کنیم ، اما همه چیز به این سادگی ها نیست.
انتقام گرفتن از خود برای هر آدمی یکجور ادامه دارد , پسرها به دود پناه میبرند که صورتشان نادیده بماند ، ریش میگذارند ، شبگردی میکنند وجوری غصه میخورند که از قوی بودنشان چیزی کم نشود.
دخترها اما ظریف غصه میخورند ، از دوست داشتنی هایشان میگذرند ، خاطرات خوبی که نوشته اند میسوزانند ، کتاب ها و چیزهای که دوست دارند هدیه میدهند ، ناخن هایشان را میگیرند ، موهای بلندشان را کوتاه میکنند ابروهایشان را دست نخورده میگذارند که غصه خوردن را به چشم خودشان در آینه ببینند و به خودشان ببالند که روی دنیا را کم کرده اند...
درد دارد اما انتقام که بدون درد و رنج نمیشود باید خودت را ببازی و از خیلی چیزها بگذری ، بعضی شب ها حتی ، برگردی به خاطراتت برای چند لحظه آن آدم سابق باشی با همان دلخوشی های بی اعتبار و خشک ، بعد یکهو به خودت بیایی و ببینی از آن روزها خیلی گذشته ، پر خاطره ترین آهنگت را با صدای بلند درون گوشت فرو کنی و بدون اینکه کسی بفهمد اشک هایت را با پتو شریک شوی .
انتقام بی رحم و سخت است دیگر ، با عکس پروفایل و گریه های شبانه تلافی نمیشود باید یک چیزی را از خودت بگیری که دنیا را شرمنده ی بدی هایش کنی ، آنقدر که دست اتفاق هایش را بگیرد و از زندگی أت فرار کند.
انتقام است دیگر...
من انتقام تورا از خودم خواهم گرفت، با از دست دادن چیزهایی که
دوستشان دارم...
قبل از هرکاری هجوم میبریم به اکانت_های مجازی و عکس پروفایلمان را عوض میکنیم ، جوری عوض میکنیم که هیچ لبخندی به چهره ی مان آشنا نیاید ، انگار که از ابتدا غمگین بوده ایم و دنیایمان به سیاهی شب های کویر...
عکسی انتخاب میکنیم که وصف حالمان باشد ، شعری ، جمله ای ، متنی شاید هم تصویر آدمی تنها که چمدانی در دست دارد و به سمت تاریکی میرود...
از خیلی ها دور میشویم ، گروه هارا بدون حرف ترک میکنیم و هیچ پیامی را نمیخوانیم ، شاید آنقدر زورمان به دنیای واقعی نرسیده و مجبور به نقش بازی کردن و خود را شاد و راضی جلوه دادن بوده ایم که میخواهیم بدون اینکه کسی بفهمد انتقاممان را از دنیای مجازی بگیریم و خیال خودمان را راحت کنیم ، اما همه چیز به این سادگی ها نیست.
انتقام گرفتن از خود برای هر آدمی یکجور ادامه دارد , پسرها به دود پناه میبرند که صورتشان نادیده بماند ، ریش میگذارند ، شبگردی میکنند وجوری غصه میخورند که از قوی بودنشان چیزی کم نشود.
دخترها اما ظریف غصه میخورند ، از دوست داشتنی هایشان میگذرند ، خاطرات خوبی که نوشته اند میسوزانند ، کتاب ها و چیزهای که دوست دارند هدیه میدهند ، ناخن هایشان را میگیرند ، موهای بلندشان را کوتاه میکنند ابروهایشان را دست نخورده میگذارند که غصه خوردن را به چشم خودشان در آینه ببینند و به خودشان ببالند که روی دنیا را کم کرده اند...
درد دارد اما انتقام که بدون درد و رنج نمیشود باید خودت را ببازی و از خیلی چیزها بگذری ، بعضی شب ها حتی ، برگردی به خاطراتت برای چند لحظه آن آدم سابق باشی با همان دلخوشی های بی اعتبار و خشک ، بعد یکهو به خودت بیایی و ببینی از آن روزها خیلی گذشته ، پر خاطره ترین آهنگت را با صدای بلند درون گوشت فرو کنی و بدون اینکه کسی بفهمد اشک هایت را با پتو شریک شوی .
انتقام بی رحم و سخت است دیگر ، با عکس پروفایل و گریه های شبانه تلافی نمیشود باید یک چیزی را از خودت بگیری که دنیا را شرمنده ی بدی هایش کنی ، آنقدر که دست اتفاق هایش را بگیرد و از زندگی أت فرار کند.
انتقام است دیگر...
من انتقام تورا از خودم خواهم گرفت، با از دست دادن چیزهایی که
دوستشان دارم...
- ۱۴.۸k
- ۱۱ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط