می دانید ناامیدی کی بیشتر می آید سراغ آدم

می دانید ناامیدی کی بیشتر می آید سراغ آدم؟
درست از لحظه ای که لباس نو تنت می کنی و جلوی آینه قر می دهی و برای خودت بوسه پرتاب می کنی و عاشق خودت می شوی و می گویی زندگی هنوز جریان داره.
درست وقتی کت و شلوارت را از کمد در می آوری، ادکلن می زنی و به خودت می گی بالاخره راهم رو باز کردم، همان لحظه ناامیدی تن فرتوت و ژنده پوش و سمجش را تکان می دهد، انگار صدایت را می شنود، بیدار می شود.
بیدار می شود و شروع می کند به دزدیدن شوق و امیدت. با بهانه، بی بهانه. به کمک دوستانت، به یاری دشمنانت. شروع می کند به جویدن دیوار بلنده امیدت.
مثل کرم دندانی که شب ها می رود سراغ دندان ها و نرم و آرام آنها را می خراشد، می خورد، نابود می کند.
نگه داشتن امید مثل نگه داشتن معشوقه ای زیبا در شهری پر وسوسه سخت است، مثل مراقبت از هفتاد سال عبادتی که در یک دقیقه ممکن است بر باد برود، مثل تمیز نگه داشتن لباس سفیدت وسط شهر دودآلود سخت است.
برای آرامش و امید هم دعا کنیم.
برای تسلیم نشدن مقابل حس های بد، آدم های سمی و حس هایی که شجاعت مان را می دزدند چاره ای نداریم جز اینکه بجنگیم. با همه وجود بجنگیم.
مثل سربازی که فقط چند گلوله دارد توی تفنگش اما هزار جوانه آرزو ته دلش در تمنای درخت شدن هستند.
باید یادم بماند حتی در دل واژه "ناامیدی" هم یک "امید" دارد نفس
می کشد..
فردا روز دیگری است...
دیدگاه ها (۸)

وقتی زورمان بدنیا و اتفاق های تلخش نرسد کارهای عجیبی میکنیم ...

با یک حساب سرانگشتی، ماهم ادامه دار نسلی هستیم که زن هایش حا...

آغوش های دیجیتال ، خاطرات بی بو ، نگاه های خاکستری عاشقپش...

زن عشق می کارد و کینه درو می کند. دیه اش نصف دیه توست و مج...

شنیدن عبارت دوستت دارم : ♥️ برای یک مرد...او را برای مصاف با...

🌙 دعای آرامش قلب 🌙ای خدای مهربان، شاهد نیت پاک و رنج من بوده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط