تورامی خواهم ودانم که هرگز

تورامی خواهم ودانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف وروشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم
دیدگاه ها (۱)

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینمبیاکزچشم بیمارت هزاران ...

غم،حادثه،تردید،من وتنهایییک شیشه ی می لبالب وتنهاییمن مانده ...

تامثل من توهم بشوی مبتلای توبایدکه ازخودت بنویسم برای تومن ش...

عشق بازی کارفرهاداست وبسدل به شیرین دادودیگر هیچکسمهرامروزی ...

جنگی حاجی

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط