اکیپ ایدل ها
#اکیپ_ایدل_ها
#جویی
خب چی بپوشم...
لباسامو ریختم رو تخت...
انتخاب سخت بود چون این اولین قرارمونه
میخواستم یه لباس راحت اما خوشگل باشه
یهو سانا و مومو اومدن تو...
مومو:خب واسه اینکه شب دل ته رو ببری میخوای چیکار کنی؟!
سانا:وای من به جای جویی هیجان زدم...
من:نه بچه ها فقط دارم میرم که ببینمش
مومو:خب، بنظرم اینو بپوش هم خوشگله هم راحت هم پسر کش...
سانا: اره خیلی قشنگه
لباسو گرفتم جلوم ، خیلی خوب بود اما یکم کوتاه بود...
من:بچه ها این خیلی کوتاه نیست؟
مومو:وای دختر اسکل نباش ، اون دوست پسرته...
یه باشه گفتم...
خب بهتره برم حموم
رفتم حموم و اومدم بیرون یه ارایش ملیح کردم ، لباسو پوشیدم...
چون یکم هوا سرد بود یه لباس هم روش پوشیدم و کفش مشکی پاشنه بلندمو پوشیدم...
اومدم بیرون
من:دخترا چطور شدم!؟
جونگیون:واو...
آقا به جای ته بیا با من قرار بزار بخدا خوشبختت میکنم
نایون:هعی جونگیون...
جونگیون:غلط کردم...
سانا:اقا بد جور به ته حسودیم شد
مینا: دقیقا...
من:خب بچه ها داره دیرم میشه بهتره برم
٫٫ تهیونگ ٫٫
خب یکم استرس دارم...
جین اومد برام کلی غذا درست کرد تا با جویی بخوریم
موهامو همون جوری ریختم رو پیشونیم
یه شلوار مشکی جذب پوشیدم و یه تیشرت سفید هم پوشیدم و دوش ادکلن گرفتم ، یه نگاه به خودم انداختم...
فوق جذاب شده بودم ، یه سلفی گرفتم تا بعد بزارم اینستا...
صدای در اومد...
خب بهتره برم در رو باز کنم
در رو باز کردم
واو بی نظیر شده بود ، یه لباس مشکی که روش با حریر پوشیده شده بود ، لباسش کوتاه بود و اون پا های شکلاتیش رو به نمایش گذاشته بود
جویی:اممم...
سلام
من:واو چرا امشب اینقدر بی نظیر شدی
صورتش سرخ شد...
خندیدم:خجالت نکش بیا تو...
بچه ها من کلا از شیپ بدم میاد و دوست ندارم شیپ کنم ، اما چون گفتید تهجو بزارم منم گذاشتم🥺😓💙😭
#جویی
خب چی بپوشم...
لباسامو ریختم رو تخت...
انتخاب سخت بود چون این اولین قرارمونه
میخواستم یه لباس راحت اما خوشگل باشه
یهو سانا و مومو اومدن تو...
مومو:خب واسه اینکه شب دل ته رو ببری میخوای چیکار کنی؟!
سانا:وای من به جای جویی هیجان زدم...
من:نه بچه ها فقط دارم میرم که ببینمش
مومو:خب، بنظرم اینو بپوش هم خوشگله هم راحت هم پسر کش...
سانا: اره خیلی قشنگه
لباسو گرفتم جلوم ، خیلی خوب بود اما یکم کوتاه بود...
من:بچه ها این خیلی کوتاه نیست؟
مومو:وای دختر اسکل نباش ، اون دوست پسرته...
یه باشه گفتم...
خب بهتره برم حموم
رفتم حموم و اومدم بیرون یه ارایش ملیح کردم ، لباسو پوشیدم...
چون یکم هوا سرد بود یه لباس هم روش پوشیدم و کفش مشکی پاشنه بلندمو پوشیدم...
اومدم بیرون
من:دخترا چطور شدم!؟
جونگیون:واو...
آقا به جای ته بیا با من قرار بزار بخدا خوشبختت میکنم
نایون:هعی جونگیون...
جونگیون:غلط کردم...
سانا:اقا بد جور به ته حسودیم شد
مینا: دقیقا...
من:خب بچه ها داره دیرم میشه بهتره برم
٫٫ تهیونگ ٫٫
خب یکم استرس دارم...
جین اومد برام کلی غذا درست کرد تا با جویی بخوریم
موهامو همون جوری ریختم رو پیشونیم
یه شلوار مشکی جذب پوشیدم و یه تیشرت سفید هم پوشیدم و دوش ادکلن گرفتم ، یه نگاه به خودم انداختم...
فوق جذاب شده بودم ، یه سلفی گرفتم تا بعد بزارم اینستا...
صدای در اومد...
خب بهتره برم در رو باز کنم
در رو باز کردم
واو بی نظیر شده بود ، یه لباس مشکی که روش با حریر پوشیده شده بود ، لباسش کوتاه بود و اون پا های شکلاتیش رو به نمایش گذاشته بود
جویی:اممم...
سلام
من:واو چرا امشب اینقدر بی نظیر شدی
صورتش سرخ شد...
خندیدم:خجالت نکش بیا تو...
بچه ها من کلا از شیپ بدم میاد و دوست ندارم شیپ کنم ، اما چون گفتید تهجو بزارم منم گذاشتم🥺😓💙😭
۱۵.۲k
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.