اتاق فرار p3
اتاق فرار p3
چرخوندم که یه صدایی اومد فک کردم الان در باز میشه ولی نه باز نشد
جاش سقف اتاق به حالت بخاری در اومد اتاق میخواست داغ بشه
ز این دیگ چیه
ج الان دقیقا چیکار کردی
ات من۰۰۰۰من نمیدونستم که۰۰۰۰
ک بیخیال این یارو داره مارو داغ میکنه
ف حق با ات بود بازی شروع شده
دوباره همه به هم نگاه کردیم و سریع دویدیم و تند تند همه چی اتاق رو ریختیم بیرون
ولی فیلیکس هی میخندید
ک ناموصا چته
ف خوشم میاد ازین بازی باحاله
هممون تک خنده ای کردیم ولی نمیدونستیم چه بلایی قرار سرمون بیاد
(چند مین بعد)
هممون عرق کرده بود داشتیم میپختیم
زویی موهای زردش به صورتش جسبیده بود
جونگ کوک هم لباساش به بدنش چسبیده بود کامل مشخص بود معلوم بود ورزش زیاد میکنه(نه پ فقط میخوره🗿)
ز خیلی گرمه دارم میمیرم
ات نمیر دو دقیقه
جونگ کوک رف سمت مبل و یکم هولش داد یه دکمه پشت مبل بود
ج بچه هاااا یه چیزی اینجاس
هممون نگاش کردیم
که جونگ کوک اون دکمه رو فشار داد یهو ستون های اون اتاق هم تبدیل شدن به بخاری
ات وای نهههههه چیکار کردی
ج چرا اینجوری شد
هممون به گشتن ادامه دادیم
دیگ کم کم از این همه گرما حالمون بد شده بود
زویی به نفس نفس افتاده بود
هممون به نفس نفس افتاده بودیم
خنده های فیلیکس محو شده بود
ک دیگ نمیتونم بزارین بیام بیرون(داد)
هیچ اتفاقی نیوفتاد
ک لعنتی
ز هی۰۰۰۰این۰۰۰۰چیه(نفس نفس)
هممون رفتم سمت اون در کوچیک اتاق خیلی داغ شده بود طوری که مجسمه اتاق داشت ذوب میشد
فیلیکس و کای هر کاری کردن نتونستن در کوچیک رو باز کنن
ات این تنها راه خروجه
در باز نمیشد با دقت داشتم همه جا رو میدیدم رفتم سمت میز وسط اتاق
همه مجله ها رو پرت کردم که چهار تا دکمه روی میز بود یکشون رو فشار دادم که در کوچیک باز شد
ج باز شدددد برین توش(🗿)
دستمو برداشتم خواستم برم که در بسته شد باید دستم رو دکمه ها باشه تا در باز بمونه
ات باید بیاین کمکم
جونگ کوک و فیلیکس و زویی اومدن و اون دکمه ها رو فشار دادیم و در باز شد
زوی داشت از حال میرفت
ات زویی تو برو اول
باشه ای گفت رفت سمت در رفت داخل و بعدش کای رفت و بعدش فیلیکس
منو کوک فقط تو اتاق بودیم هر دومو دستامون رو دکمه ها بود
ج ات دیگ نمیتونم
ات وایسا وایسا
دمای اتاق زیاد بود سریع رفتم یه لیوان برداشتم ابش کردم گذاشتم رو اون دکمه که رفت پایین خوشحال شدم ولی چون خم شده بودم سینه هام مشخص بود به کسی که داشت نگاشون میکرد نگاه کرد
کوک داشت بهشون نگاه میکرد لبخند میزد سریع لباسمو اوردم بالا و رفتم لیوان اب بداشتم که یهو از تو سقف اتیش داشت میزد سریع لیوانا رو گذاشت و دویدم سمت در کوچیک
ات جونگ کوک بدوووو(داد)
اتیش داشت پایین تر میومد
جونگ کوک خیلی سریع دوید و یهو اتاق رو اتیش برداشت و جونگ کوک خیلی سریع اومد سمت در و۰۰۰۰۰
چرخوندم که یه صدایی اومد فک کردم الان در باز میشه ولی نه باز نشد
جاش سقف اتاق به حالت بخاری در اومد اتاق میخواست داغ بشه
ز این دیگ چیه
ج الان دقیقا چیکار کردی
ات من۰۰۰۰من نمیدونستم که۰۰۰۰
ک بیخیال این یارو داره مارو داغ میکنه
ف حق با ات بود بازی شروع شده
دوباره همه به هم نگاه کردیم و سریع دویدیم و تند تند همه چی اتاق رو ریختیم بیرون
ولی فیلیکس هی میخندید
ک ناموصا چته
ف خوشم میاد ازین بازی باحاله
هممون تک خنده ای کردیم ولی نمیدونستیم چه بلایی قرار سرمون بیاد
(چند مین بعد)
هممون عرق کرده بود داشتیم میپختیم
زویی موهای زردش به صورتش جسبیده بود
جونگ کوک هم لباساش به بدنش چسبیده بود کامل مشخص بود معلوم بود ورزش زیاد میکنه(نه پ فقط میخوره🗿)
ز خیلی گرمه دارم میمیرم
ات نمیر دو دقیقه
جونگ کوک رف سمت مبل و یکم هولش داد یه دکمه پشت مبل بود
ج بچه هاااا یه چیزی اینجاس
هممون نگاش کردیم
که جونگ کوک اون دکمه رو فشار داد یهو ستون های اون اتاق هم تبدیل شدن به بخاری
ات وای نهههههه چیکار کردی
ج چرا اینجوری شد
هممون به گشتن ادامه دادیم
دیگ کم کم از این همه گرما حالمون بد شده بود
زویی به نفس نفس افتاده بود
هممون به نفس نفس افتاده بودیم
خنده های فیلیکس محو شده بود
ک دیگ نمیتونم بزارین بیام بیرون(داد)
هیچ اتفاقی نیوفتاد
ک لعنتی
ز هی۰۰۰۰این۰۰۰۰چیه(نفس نفس)
هممون رفتم سمت اون در کوچیک اتاق خیلی داغ شده بود طوری که مجسمه اتاق داشت ذوب میشد
فیلیکس و کای هر کاری کردن نتونستن در کوچیک رو باز کنن
ات این تنها راه خروجه
در باز نمیشد با دقت داشتم همه جا رو میدیدم رفتم سمت میز وسط اتاق
همه مجله ها رو پرت کردم که چهار تا دکمه روی میز بود یکشون رو فشار دادم که در کوچیک باز شد
ج باز شدددد برین توش(🗿)
دستمو برداشتم خواستم برم که در بسته شد باید دستم رو دکمه ها باشه تا در باز بمونه
ات باید بیاین کمکم
جونگ کوک و فیلیکس و زویی اومدن و اون دکمه ها رو فشار دادیم و در باز شد
زوی داشت از حال میرفت
ات زویی تو برو اول
باشه ای گفت رفت سمت در رفت داخل و بعدش کای رفت و بعدش فیلیکس
منو کوک فقط تو اتاق بودیم هر دومو دستامون رو دکمه ها بود
ج ات دیگ نمیتونم
ات وایسا وایسا
دمای اتاق زیاد بود سریع رفتم یه لیوان برداشتم ابش کردم گذاشتم رو اون دکمه که رفت پایین خوشحال شدم ولی چون خم شده بودم سینه هام مشخص بود به کسی که داشت نگاشون میکرد نگاه کرد
کوک داشت بهشون نگاه میکرد لبخند میزد سریع لباسمو اوردم بالا و رفتم لیوان اب بداشتم که یهو از تو سقف اتیش داشت میزد سریع لیوانا رو گذاشت و دویدم سمت در کوچیک
ات جونگ کوک بدوووو(داد)
اتیش داشت پایین تر میومد
جونگ کوک خیلی سریع دوید و یهو اتاق رو اتیش برداشت و جونگ کوک خیلی سریع اومد سمت در و۰۰۰۰۰
۳.۰k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.