الان که برایت مینویسم دوباره شب شده آسمان سیاهعزیز

الان که برایت مینویسم دوباره شب شده ...آسمان سیاه....عزیزم خیلی دلتنگم.
اینروزها پرم از لحظه هایی که دوستشان ندارم.
نیستی تا ببینی وقتی جایت خالیست بین شلوغی این شهر،بین دغدغه ها،بین خوشیها ، در تاریکی شبها....آنوقت است که هیچ چیزی نمیتواند آرامم کند
وقتیکه تو نیستی
مهربانی دیگران
غمگینم میکند....
حال من با نبودنت خراب است.
خواستم خلا نداشتنت را پر کنم اما نشد که نشد
خسته ام از اینجا، از این دنیای دروغین،از این آمدنها و رفتنهای بی دلیل.
خیلی به حالت غبطه میخورم عزیز سفر کرده ام.....
شرط عشق من و تو این نبود.بیا مراهم با خودت ببر.
منتظر خواب قشنگی هستم که امدی دنبالم ومنو ببری پیش خودت برای همیشه.
من مث همیشه، دوستت دارم و لحظه ای از یادت غافل نیستیم....
لحظه اییییییی
دیدگاه ها (۱)

دلم کمی خدا می خواهد...دلم!!!تمام شدن میخواهداز آن تمام شدن ...

میبینی سکوتم را؟؟می بینی درماندگی ام را؟؟می بینی نداشتنت چه ...

امشب دلم صفحه به صفحه گرفته است.نُت به نُت غم میسراید...امشب...

رابطه هایی هم هستند برای تمام نشدن. برای بی نشان ادامه داشتن...

میان دو نگاه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط