عمری گذشت و عشق تو از یاد من نرفت

عمری گذشت و عشق تو از یاد من نرفت
دیدگاه ها (۱)

تاب رخ او مهر جهانتاب نداردجز زلف کسی پیش رخش تاب نداردخواب ...

دیگر به روزگار نمی‌ بینم، آن عشق ‌ها که تاب و توان سوزد،در س...

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاستآه، بی تاب شدن عادت کم حوص...

الا يا ايها الساقي ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ول...

همسفر ترمینال جنوب

همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت ؛آنچه در خواب نرفت چشم من ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط