پارت

پارت ۱۰
خانواده ی جئون
کی یکی دستمو گرفت برگشتم دیدم کوکه
کوک : کجا میری بیب
ا.ت : میخوام برم دستشویی
کوک: کجا الان خودم حالتو جا میارم
ا.ت: ولم کن حالت تعوع دارم
و پستشو میزاره جلو دهنش دستشویی که داخل اتاق بود رو باز میکنه و محکم در رو میبنده و میاره بالا (هممون با خبریم چی شده😂)
کوک میخکوب میشه تو جاش که چرا لخته بعد یکم که فک میکنه یاد دیشب می افته میفهمه ا.ت باردار لباسشو میپوشه میره چن تا خوراکی میخره و میاد خونه میره بالا ا.ت دستش رو شکمشه و پیچیده به خودش از درد قرصی که از دارو خونه گرفته بود رو بهش داد ا.تم خوردش بعد چن مین
ا.ت ویو
من کم کم چشمام گرم گرفت و خوابم برد و سیاهی مطلق
کوک ویو
خوابش برد رفتم بغلش کردم منم خوابم برد
ا.ت ویو بعد از ۱۲ ساعت بیدار شدم کوک کنارم بود بوسه کوچکی کنار لبش گذاشتم و پتو رو کشیدم روش رفتم شام درست کنم شام دوکبوکی درست کردم غذای مورد علاقش رفتم بالا و انگشتم رو گذاشتم رو گونش کم کم چشماش باز شد گفتم
ا.ت: پاشو صورتتو بشور شام درست کردم
کوک: شام چیه؟
ا.ت: دوکبوکی
کوک: چرا خودتو تو زحمت انداختی ؟
ا.ت: ایی دلم هیچی ولش برو شامتو بخور من میخابم شام خوردم
کوک: اکی
ا.ت ویو
کوک رفت شام بخوره پتورو که کشیدم یهو.....
اینم از این پارت🫀🫠
دیدگاه ها (۱۵)

ادیت خودمه از ۱ تا ۵ بهش امتیاز بدید🫣💔کپی : مسدود شدن پیج😀🔪

ادیت خودمع واقعا حقه🤣🤣🤣از ۱ تا ۱۰ بهش امتیاز بدیدکپی : مسدود...

جونگکوکاااا🫠

خانواده ی جئونپارت ۸که یهو یکی از پشت دستاش رو گذاشت رو چشما...

هرزه ی حکومتی پارت ۸ کوک : ...بلدی غذا درست کنی؟ ا/ت : آرههه...

هرزه ی حکومتی پارت ۵ بیدار شدم...تو اتاق بودم رفتم سمت در دس...

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط