پارتی بعدیییی

پارتی بعدیییی😀
.
که ناگهان هیچی نشد🗿💔😑🌚
خب بریم بعدی داستان😀
.
رفتم بیرون که دیدم ا/ت داره غذا درست میکنه از دستش اعصبانی بودم
کوک : هویی ج.ده
ات : چی منظورت چیه میفهمی چی میگی؟
کوک : گوشیمو پرت کردم سمتش
ببین هر.ه خانوم اینو ببین تو به من خیانت کردی(داد)
ات : کوک خجالت بکش تو مافیایی واقعا نمیفهمی فتوشاپ وجود داره یعنی بهم اعتماد نداری(بغض و داد)
کوک : سرمن داد نزن ج.ده (عربده )
بعد دستشو گرفت انداختش بیرون
ات : مطمئن باش پشیمون میشی و اونوقت من هیچوقت بهت برنمیگردم (گریه و داد)
و رفت
کوک : خواستم جوابش و بدم که رفت
میدونم چیکارت کنم ج.ده ی عوضی به من خیانت میکنی
زنگ زدم به استار(همون کو.ی😑😂سانسوره)
.
امیدوارم تا اینجا خوشتون بیاد 😀❤
تا پارت بعدی خودافظ
#تکپارتی
#درخواستی
#سناریو
دیدگاه ها (۲۱)

یه چیزی برای کسایی که تازه وارد پیجم شدن من رمان نوشتن رو بر...

پارت بعدی.زنگ زدم به استار کوک : سلام استار : سلام ددی دیدی ...

بعد صد ها سال قراره رمان بنویسم که داداشا موضوعش مثل همیشه ا...

ممنون بابت حمایت ها🥺❤🪄🪄🪄

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۳ توی بیمارستان با هم صحبت کردیمهلن : عش...

اسم رمان : jk ✨ ویو ی اتات: چییییی!!!!!! لارا : چ. چ. چی چی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط