ماموران پاکسازی

PaRt OnE

پسرا دور هم جمع بودن میگفتن میخندیدن و منم میزبانی میکردم خب! اونا دوستام بودن
پسره:هیی! کازوتورا یکم مشروب میریزی برام!؟ *خنده*
-آره لیوان تو بده*لبخند چشم بسته
پسره:*با لبخند لیوانش رو داد به کازوتورا*
لیوان رو براش پر کردم و دادم دستش و نشستیم به خندیدن اما نمیدونم بعدش چی شد... من بیهوش شدم و کف زمین افتاده بودم دیگه هیچی....
ویو دیگو
معمور پاکسازی...دیگو هستم کار من پاکسازی و تمیز کردن گندکاری های مردمه، تمیز کردن چیزایی مثل رد قتل،مواد، خلاف و قاچاق خیلی وقته که توی این کار هستم با اینکه همهی کارها رو کای انجام میده و من فقط نظاره‌گرم خب راستش من گش.ادیسم دارم
ویو کای
من معمور کای هستم و با همکار گش. اد و احمقم به اجبار رئیس میرم برای پاکسازی و بدبختی هاش رو دوش خودمه چون اون بی. نا.. موس هیچ گو.. هی نمیخوره دلم میخواد بکش.مش زن.ده ز.نده
تایم شب
رئیس:دیگو و کای!!
با سرعت دویدیم سمت اتاق رئیس که با صدای بلندی ما رو صدا کرد
کای و دیگو:بله رئیس
رئیس:امشب ماموریت پاکسازی جدیدی دارید،این یکی فرق میکنه...
کای:فرق میکنه؟!
رئیس:بله... کای و اینم اضافه کنم که داخل یه هتل اتفاق افتاده
دیگو:یه هتل؟! خب کدوم هتل رئیس؟!
رئیس:هتل ناکلین!!حواستون باشه گند نزنید
کای و دیگو:به قربان!!
ویو دیگو
یه ماموریت دیگه؟! جدی؟؟ الان باید بخوابم نه اینکه برم ماموریت هرچند همه کارا رو انداختم رو دوش کای، بعد حرف های رئیس در اتاق رو باز کردیم و رفتیم سمت اسانسور در اسانسور که باز شد سوار اون شدیم و دکمه پارکینگ رو فشار دادیم:
کای:اگه هیچ گ.. وهی نمیخوری نیا*عصبی*
دیگو:خب راستش مجبورم چون رئیس تو رو مقصر میدونه!! *بیخیال*
کای:دلم میخواد خفت کنم دیگووووو*عصبانی*
دیگو:نظر لطفته *لبخند ملیح*
(یه نکته: اینکه عین چویا و دازایی میمونن این دو مسخره بازی ها مال دیگو و جدی بودن و عصبی هم مال کای)



مایل به پارت بعد؟! 8 لایک!! اینم اضافه کنم ایده ام برگرفته از یه فیلم خارجیه اما نه کاملا شبیه اون بابام داشت نگاه میکرد منم رفتم نصف فیلم رو دیدم ایده گرفتم🗿👍
دیدگاه ها (۵)

فکت و تئوری :چیفویو

چرا که درد تو را میبینم!! شبی بود مانند تمام شب ها، شب هایی ...

تاریکی را نور روشن میکند!! آسمان تاریک شب پرستاره یکی از زیب...

معذرت دیر شد مامانم کارم داشت

ادامه ی پارت ⁷ .....ویو جناجنا: خوب شد؟کای : اره....خیلی هم ...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۳رفتم سمت اتاق کارم نشستم پشت میز و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط