بخوان به نام تنهایی
بخوان به نام تنهایی
به نام شب تار
به نبود بوی گیسویی که
در انتهای شب دررواق سکوت
موج طنینش سیطره انداخت
بر دلم گریوه ام
ژرف تر از سیاهی شب
بر کاسبرگ بی برگ دلم
در کرانه ی ساحل دردمندم
ترانه ی عاشقانه را
به تنهایی می خواند
در شهریور باغ دلم
غائله ای به پاست
در راه صدای خش خش پاییز
در انحصار بازوان ظلمانی شب
می سوزاند مرا
خیال بوسه ی خنیاگری که
اشکش مهمان چشمانم شده
کی شود
با ربنای چشمانش
دلتنگی های بی امان شبانه ام را
باطل کند
در قنوت سر به مهر دستانم
به نام شب تار
به نبود بوی گیسویی که
در انتهای شب دررواق سکوت
موج طنینش سیطره انداخت
بر دلم گریوه ام
ژرف تر از سیاهی شب
بر کاسبرگ بی برگ دلم
در کرانه ی ساحل دردمندم
ترانه ی عاشقانه را
به تنهایی می خواند
در شهریور باغ دلم
غائله ای به پاست
در راه صدای خش خش پاییز
در انحصار بازوان ظلمانی شب
می سوزاند مرا
خیال بوسه ی خنیاگری که
اشکش مهمان چشمانم شده
کی شود
با ربنای چشمانش
دلتنگی های بی امان شبانه ام را
باطل کند
در قنوت سر به مهر دستانم
۵.۸k
۰۴ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.