چقدر تلخ است اندیشیدن به خاطرات شیرینی که تکرار نمیشود

چقدر تلخ است اندیشیدن به خاطرات شیرینی که تکرار نمیشود،
و بدتر اینکه اینجا همه چیز تلخ است حتی عشق؛
آری، نسل من قهوه را تلخ میخورد زیرا مزه ای جز این نمی‌شناسد!
دیدگاه ها (۱)

ﮔﺎﻫﮯﺣﺘﮯ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﺭﺍﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻢ، ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﻢﺟﺎﻡ ﺧﺎﻟﯿﻪ، ﯾ...

هر چه باشد تو هم آدمی یک روز چشمان کسی عاشقت میکنند... روزی...

راستش؛ دیروز که حس کردم نگاهت مثل همیشه گرم نیست، کفشهایت را...

خلاصه بهاری دیگر بی حضور تو از راه می رسد و آنچه زیبا نیست ز...

نمی دانم...میخواهی اسمش را حسادت بگذاری یا جنون عشق اما من ح...

فصل دوم"دنیای موازی"بعد از همه دردسر هایی که باهاش گزروندم م...

بسم الله الرحمن الرحیم ‌از این فکر به آن فکر !!می‌دانی از چه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط